«شفافيت چشم سوز»

 

علی فلاحيان کانديدای هشتمين دوره انتخابات رياست جمهوری ايران عصر روز چهارشنبه ( 19/2/80 ) طی سخنان خود در مجتمع آموزش عالی قم در پاسخ به سوالی در خصوص انتقال موشک از ايران به هامبورگ در دوره مسئوليت وی در وزارت اطلاعات و نقش «سعيد امامی» گفته است:

«فرستادن موشک به هامبورگ يک شايعه کذب است و من بطور قاطع اعلام می کنم که مديريت ما هيچ اشکالی نداشت... سعيد امامی نيز در دوره من مسئول امنيتی شد. وی عنصری فعال فرهنگی و امنيتی بود که شبانه روز کار می کرد و ما چيز بدی از او نديديم، سپس در دوره خدمت بيمار شد و به معاونت بررسی رفت بعد از من هم به حوزه مشاورت رفت»  (خبرگزاری جمهوری اسلامی ايران ـ شماره خرج 078)

سه شنبه چهاردهم دی ماه سال 78  که مقاله «مافيهای مافيای قدرت» بقلم اينجانب در روزنامه پيام آزادی چاپ تهران درج شد در بخشی از آن مقاله برای نخستين بار در مطبوعات ايران به ماجرای انتقال موشک به هامبورگ توسط باند سعيد امامی اشاره کرده و آورده بودم:

«يک منبع کاملاً موثق ديپلماتيک ايران طی سالهای نيمه اول دهه 70 خبر از آن می داد که بدنبال حادثه کافه ميکونوس در آلمان ، عوامل خودسر در وزارت اطلاعات ايران با اين تحليل که آمريکا ئيها در مقام پاسخ قصد حمله نظامی مستقيم به ايران را دارند، مخفيانه و بدون اطلاع  رهبر و رئيس جمهور وقت(هاشمی رفسنجانی) اقدام به انتقال موشک های دوربُرد به آلمان کرده تا در صورت تحقق حمله آمريکائيها به ايران، ايشان نيز از خاک اروپا منافع آمريکا را مورد تعرض قرار دهند! ... هر چند آلمانی ها در بدو ورود کشتی حامل اين موشکها در بندر هامبورگ آنرا توقيف کرده و با خويشتنداری قضيه را مخفی نگاه داشته و تنها دولت بُن با اعزام نماينده ای عالی رُتبه نزد رئيس جمهور وقت خواستار توضيح تهران در اين زمينه شد» (1)

فردای چاپ اين مقاله روزنامه کيهان در دو ستون «اخبار ويژه» و «گفت و شنود» خود با اشاره به مقاله مزبور ضمن آنکه نويسنده را منافق جديد و مامور ناشی و تازه کار آمريکا! معرفی می کرد مطالب مطروحه در آن مقاله را مشتمل بر اخبار و اطلاعات غلط  و تناقض گوئيهای فراوان قلمداد نمود که بسفارش از آنسوی مرزها تحرير شده است!

پنج روز بعد از چاپ مقاله «مافيهای مافيای قدرت» هاشمی رفسنجانی رياست مجمع تشخيص مصلحت نظام طی مصاحبه ای مفصل با روزنامه همشهری در مورخه يکشنبه 19/دی ماه/78  در خصوص عملکرد باند سعيد امامی در وزارت اطلاعات طی دوران رياست جمهوری خود اظهار داشت:

«... درباره باند سعيد امامی در دوران من برای ما مشخص شد که با سياستهای جاری کشور از جمله تشنج زدائی آنها مخالفند. اينها موشک بردند به يک کشور خارجی و آنها پيدا کردند. از داخل وزارت اطلاعات قضيه را پی گيری کرديم ثابت شد. رهبری و من به وزارت اطلاعات گفتيم که اينها بايد کيفر ببينند ... و به حکم دادگاه همين سعيد امامی را از معاونت خلع کردند و گويا پست مشاورت دادند ... اين برای نخستين بار است که گفته می شود(!) ما خيلی چيزها را نمی گوئيم ... آخر شفافيت حد دارد ممکن است شفافيت آنقدر زياد شود که چشم بعضی ها را بزند و آنموقع خيلی ها بايد سکوت کنند»

حال اينکه شانزده ماه بعد از چاپ مقاله «مافيهای مافيای قدرت» و علی رغم صحه گذاردن هاشمی رفسنجانی بر انتقال متخلفانه موشک به بندر هامبورگ توسط باند سعيد امامی، امروز فلاحيان از اساس منکر عمليات فوق شده و آب تطهير بر عملکرد و شخصيت سعيد امامی می ريزد  يآدآور مصاحبه چهار سال پيش ارتشبد ازهاری نخست وزير کابينه نظامی در ماههای پايانی عُمر رژيم پهلوی است که در مصاحبه با روزنامه لُس آنجلس تايمز وقتی خبرنگار اين روزنامه خطاب به وی پرسيد:

«جنابعالی در سال 57 طی نطق خود در پارلمان ايران، فرياد اعتراض شبانه مردم بر پشت بام های تهران را صرفاً پخش نوار از پخش صوتها اعلام کرده و منکر واقعی بودن اعتراض و انقلاب مردم ايران شديد»

گفت:

«امروز نيز بعد از گذشت بيست سال از آن تاريخ هنوز هم می گويم آن شعارها نوار بود»(!)

فلاحيان در سخنان خود در قم همچنين در خصوص قتل مامور نيروی انتظامی يگان ويژه توسط فرزندش با بيانی تقبيح گرانه گفته:

«برای هيچکس قابل قبول نيست که 3 درجه دار با سابقه نيروی انتظامی از يگان ويژه بخواهند يک موبايل بدزدند اما بعد از آنها يک کارد قصابی کشف شد»

بيان صريح و توأم با مذمت فلاحيان در تبيين رفتار بزهکارانه چند مامور نيروی انتظامی بدون ملاحظه حفظ حُرمت شخصيت حقوقی نيروی انتظامی کشور در حالی صورت می گيرد که علی الظاهر بر اساس عُرف و قوانين مصوب جمهوری اسلامی ايران علنی کردن تخلفات عوامل مُتمرد نيروهای امنيتی  و انتظامی ممنوع اعلام شده.

هر چند بعد از افشای عامليت نيروهای خودسر  وزارت اطلاعات در قتلهای زنجيره ای پائيز سال 77 قانون مزبور موضوعيت و اهميت پيشين خود را از دست داد اما قدر مسلم آنست که فلاحيان و حلقه همفکران وی از مدافعين سرسخت اين قانون حداقل تا آخرين روزهای حضورشان در مصدر قدرت بودند!

کمااينکه در سيزدهم مرداد 76 همزمان با مراسم تحليف رئيس جمهور خاتمی و معرفی کابينه اش به مجلس، وزارت اطلاعات که ميزبان آخرين روزهای تصدی مسئوليت فلاحيان بود اقدام به فراخوانی نمايندگان ارباب جرايد در آن مرکز کرد و طی آن نشست با استناد به همان قانون حفظ حُرمت و اقتدار نيروهای امنيتی و انتظامی ، از مشی مطبوعات و نوع مواجهه شان با پرونده غلامرضا خوشرو (خفاش شب) که مُنجر به تضعيف نيروهای امنيتی و انتظامی شده بود، گلايه کرد.

نکته جالب توجه در آن نشست آنبود که وقتی مسئولين تحت امر حجت الاسلام فلاحيان مواجه با مخالفت اينجانب در عدم انعکاس رسانه ای تخلفات و کوتاهی های نيروهای اطلاعاتی و انتظامی در انجام وظايف محوله شان شدند ضمن برآشفتگی در پايان آن جلسه طی تماس تلفنی با مدير مسئول نشريه متبوعه اينجانب، خواستار اعزام نماينده ای ديگر در جلسات بعدی وزارت اطلاعات با نمايندگان ارباب جرايد از سوی مديريت نشريه شدند!

اينکه برخلاف نظر مسئولين سابق وزارت اطلاعات ، امروز آقای فلاحيان بمنظور توجيه و دفاع از اقدام بقتل مامور متخلف نيروی انتظامی توسط فرزندشان ، از حفظ حُرمت نيروهای انتظامی چشم پوشی می کنند چنانچه صرفاً منشاء و انگيزه بجا آوردن حق پدری نسبت به فرزند نباشد می توان آنرا رويکردی مُستحسن در منش سياسی ايشان تلقی کرد.

اما با توجه به سکوت ايشان نسبت به قائله کوی دانشگاه و خرم آباد و تاکيد مگالومانيائی (Megalomania)  ايشان بر دوران امنيت آهنين زمامداريش در وزارت اطلاعات (طی گفتگو با خبرگزاری ايسنا مورخ 22/2/80) ظاهراً دلنگرانی فعلی ايشان برای انتظامات کشور قبل از آنکه مُنبعث از دغدغه احيای سلامت نيروی انتظامی باشد، برخاسته از دغدغه بازتوليد فرهنگ «گزمه سالاری» در ساختار انتظامی کشور است!

علی رغم اين نفس جسارت فلاحيان در ورود به عرصه انتخابات رياست جمهوری ايران با توجه به قلت محبوبيت وی نزد اقشار متوسط و دانشجوئی مُبيّن اعتماد بنفس بالای وی در سپهر سياسی ايران است.

حضور شجاعانه وی در جمع دانشجويان دانشگاه صنعتی اميرکبير(دوشنبه 17/2/80) و استقبالش از پرسش های گزنده و بعضاً تلخ ايشان مؤيد توانمندی شخصيت سياسی فلاحيان  در مواجهه با ابتلائات اجتناب ناپذير جهان سياست است.

هر چند پيش از فلاحيان، در دوم خرداد 76 نيز حجت الاسلام محمدی ری شهری با تکيه بر پيشينه زمامداريش در وزارت اطلاعات بخت پائين خود را در اين عرصه تجربه کرد ليکن نفس حضور فلاحيان در انتخابات رياست جمهوری بمثابه عزم ابتياع يوسف نبی توسط پيرزن کلاف فروش مصری است که علی رغم وقوفش بر گرانبهائی متاع در خواستيش در مقابل سرمايه اندکش به آن دلخوش بود که:

گر چه يوسف به کلافی نفروشند به ما

بس همين فخر که ما هم ز خريدارانيم

 

داريوش سجادی

 24/2/80       

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 

    

(1)           ـ مقاله مافيهای مافيای قدرت ـ روزنامه پيام آزادی ـ چاپ تهران مورخ 14/10/78

www.geocities.com/dariushsajjadi/farsimaterial/mafyhaei.ghodrat.html

www.geocities.com/dariushsajjadi/farsimaterial/ranj.bordan.html    

 

Hosted by www.Geocities.ws

1