جابلسا : پايگاه اطلاع رسانی فن آوری اطلاعات و ارتباطات

 

About Links Articles World Iran Home

 

 

Home > Articles > Interview

 

منبع: فار! - گفت‌وگو: مسعود باستانی - تاريخ: 8 مرداد 82

 

نشريات زرد به دنبال منافع آنی هستند

گفت‌وگوی ياس نو با دکتر يونس شکرخواه

«مطبوعات زرد» يكی از معمولی‌ترين اصطلاحاتی است كه در بين اهالی مطبوعات رواج يافته است، در ابتدا لطفاً بفرماييد تعريف جنابعالی از اين گونه مطبوعات چيست؟ آيا با رويكردهای مختلفی كه اين گونه مطبوعات در جامعه ما دارند (مانند رويكردهای ورزشی، سينمايی، اجتماعی، خانوادگی و ...) طبقه‌بندی خاصی را دراين زمينه قائل هستيد؟
من ابتدا سعی می‌كنم از تعريف علمی اين مسأله و ريشه‌يابی آن، بحث را آغاز كنم؛ اصطلاح «مطبوعات زرد» يا «روزنامه نگاری زرد» واژه‌ای است كه در غرب از آن تحت عنوان Yellow Joumallsm ياد می‌كنند. روند توليد چنين نشرياتی، اساساً با نشريات شهر نيويورک در دهه 1890 آغاز شد، يعنی چيزی حدود بيش از صد سال پيش، شايد بتوان گفت اصلی‌ترين نشريه‌ای كه بنيان روزنامه‌نگاری زرد را از نظر فقط جذب مخاطب و نه محتوای آن پايه‌ريزی كرد، نشريه‌ای بود به نام «نيويورک سان» (New York Sun).
اين نشريه در سال 1883 متولد شد. نيويورک سان نشريه‌ای بود با قيمت «يک پنی» و در واقع ارزان بودنش سبب فروش زياد آن شد. از سوی ديگر نيويورک سان بنيانگذار دوره‌ای از نشريات است كه در غرب به آنها «نشريات يک پنی» گفته می‌شود. «نشريات يک پنی» هم تقريباً مانند روزنامه‌نگاری زرد به ميدان وارد شدند. (البته بعداً خواهم گفت كه من چرا اين نوع نشريات را نشريات زرد نمی‌دانم).
نشريات يک پنی تيترهای بسيار درشتی داشتند و اين تيترهای درشت به اين دليل استفاده می‌شد كه شايد در آن مقطع فكر می‌كردند حتی يک پنی هم برای خريد نشريات زياد است، بنابراين آنها را روی ديوارهای شهر نصب می‌كردند تا رهگذران بتوانند راحت بخوانند و يا حتی اگر دليجانی از خيابان می‌گذشت، سرنشينان آن بتوانند از موضوع روز مطلع شوند.
نشريات يک پنی در واقع روزنامه‌های كاملاً مردمی بودند كه خبر را برای مردم توليد می‌كردند. اما در قرن نوزدهم چرخشی در اين پديده به وجود می‌آيد و روزنامه‌نگاری از توليد خبر برای مردم به سمت توليد خبر برای بازار كشانده می‌شود. ولی آن چيزی كه شما به عنوان سابقه علمی اين پديده می‌خواهيد بدانيد، به دوران بعد از نشريه «سان» مربوط می‌شود.
در سال 1896 ژوزف پوليترز معروف نشريه‌ای را منتشر می‌كرد به نام «New York World». او با هر شيوه‌ای تلاش می‌كرد تا تعداد مخاطبانش را بالا برده و تيتراژش را افزايش دهد و طبعاً در اين ابزارها خشونت و سكس حرف اول را می‌زد.
در همين دوران چهره ديگری داريم به نام «ويليام راندولف هرستا» كه او نيز نشريه‌ای را منتشر می‌كرد به نام «نيويورک ژورنال». اين نشريه با نشريه پوليترز به رقابت پرداخت و جنگ اين دو نشريه بر سر تيتراژ آغاز شد.
اما چرا می‌گويند روزنامه‌نگاری زرد، به دليل اين كه ابتدا پوليترز در نشريه خودش يک شخصيت كارتونی خلق كرد كه به آن اصطلاحاً «Yellow Kid» (بچه زرد) می‌گفتند. پس از ظهور اين شخصيت در نشريه پوليترز بلافاصله هرستا هم به يک كاريكاتوريست سفارش يک شخصيت مشابه را داد و در واقع بچه زرد مظهر درگيری بين اين دو روزنامه شد.
رقابت آغاز شد و ضميمه‌های رنگی و عكس‌های بزرگ و تيترهای درشت ابزار اين مبارزه شدند و آرام‌آرام «Yellow Kid» سمبل يک نوع روزنامه‌نگاری شد كه به «روزنامه‌نگاری زرد» شهرت يافت.
بنابراين اگر قرار باشد روزنامه‌نگاری زرد را توضيح دهم، بايد بگويم از چشم من معلم، روزنامه‌نگاری زرد معنای ويژه‌ای دارد.
اگر از من پرسيده شود كه ايا اين روزنامه‌نگاری موجود همان روزنامه‌نگاری زرد است، می‌گويم بايد اندكی انصاف داشت، اين نوع روزنامه‌نگاری به هيچ وجه شبيه آن نوع yellow joumalism نيست. اما اين كه بعضی از اين نوع نشريات موجود به هر شكل به تيراژ توجه می‌كنند درست است. آنها سعی می‌كنند به شيوه‌های مختلف تيراژ خود را بالا ببرند، اما در واقع اين نوع افزايش تيراژ اصلاً شبيه روزنامه‌نگاری رايج در دهه 1890 نيست و كافی است كه ما نشريات آن دوران را ورق بزنيم و آيتم‌های موجود در آنها را بررسی كنيم. اما در ايران هم وقتی واژه رونامه‌نگاری زرد به كار می‌رود، در واقع يک نوع روزنامه‌نگاری مبتنی بر جنجال، جلب توجه و احساسات گذرا و در كل معطوف به افزايش تيراژ مدنظر است.
شما اشاره كرديد كه برخی از آنها گرايش‌های ورزشی يا سينمايی دارند و برخی ديگر گرايش‌های اجتماعی كه من فكر می‌كنم بهتر است بگويم گرايش حوادث. به هر حال اين گرايش‌ها در اين گونه روزنامه‌نگاری در همه جای دنيا وجود دارد. اما در مورد مخاطبان اين نشريات بايد گفت كه اغلب آنها را تيپ‌های جوان تشكيل می‌دهند. وقتی می‌گوييم تيپ‌های جوان، منظور افرادی هستند كه به تازگی وارد دوران مصرف رسانه‌ای خود شده‌اند. يعنی اين فرد هنگامی كه از دبيرستان برمی‌گردد، ممكن است يک نشريه را هم خريداری كرده و بخواند و علی‌القاعده او طوری اين نشريه را انتخاب می‌كند كه با سطح علاقه و دانش وی ارتباط و توازن داشته باشد. قطعاً مطمئن باشيد كه يک دانش‌آموز سال دوم دبيرستان به هيچ وجه يک فصلنامه تحقيقاتی - پژوهشی را مطالعه نمی‌كند، طبعاً انتخاب او متناسب با سطح خودش است.

آقای دكتر، تاريخچه اين نشريات در ايران به كجا برمی‌گردد؟
ممكن است شما بتوانيد از دوران مشروطه ردپای اين نشريات را در ايران پيدا كنيد كه تا همين امروز هم ادامه دارند. بنابراين من نمی‌توانم به نام‌های خاصی به عنوان اولين‌ها اشاره كنم. در واقع روزنامه‌نگاری زرد همواره يک جفت جدا نشدنی است كه با صنعت روزنامه‌نگاری همراه بوده است. يعنی ما هميشه در صنعت روزنامه‌نگاری نشرياتی را داريم كه سعی می‌كنند با اتكا به فضاهای مبتنی بر عاطفه؛ احساس؛ گرايش‌های كوتاه مدت و تب‌های روز، نشريه خودشان را اداره كنند.
 

از نگاه برخی افراد و روشنفكران ، حضور و رشد چنين مطبوعاتی در جامعه به عنوان يک آسيب اجتماعی تلقی می‌شود و ايشان اين نوع مطبوعات را به نوعی يک پديده ناشايست می‌دانند. نظر شما در اين زمينه چيست؟ و اساساً كاركردهای مثبت و منفی اين مطبوعات را در جامعه چگونه ارزيابی می‌كنيد؟
اين سؤال مهمی است. اين كه شما بگوييد حضور اين نشريات در جامعه يک آسيب اجتماعی است، من ترديد دارم و دست كم آن را مستلزم مطالعه دقيق‌تری می‌دانم. اما اگر سؤال را اين گونه طرح كنيم كه چرا اين گونه نشريات هميشه وجود دارند، من می‌گويم به دليل اين كه مخاطبان اين چنينی هميشه حضور دارند.
من فكر می‌كنم اگر شما بتوانيد يک نمودار از طيف سنی مخاطبان اين گونه مطبوعات رسم كنيد؛ اين هرم كاملاً يک بدنه جوان را نشان خواهد داد. شايد مثال رانندگی در اين جا كاربرد مناسبی داشته باشد. ميان تصادفات رانندگی با ميزان سن افراد در دوره جوانی رابطه معناداری وجود دارد و به تدريج هر چه اين سن به طرف ميانه خودش يعنی حدود سی، چهل سالگی پيش می‌رود، ميزان تصادفات كم می‌شود. اما دوباره وقتی از پنجاه سالگی به طرف بالا حركت می‌كنيم به تدريج بين افزايش سن و تصادف رابطه‌ای خواهيد ديد.
اولين نتيجه‌ای كه از اين موضوع می‌گيريم اين است كه مخاطبان نشريات موسوم به زرد، مخاطبان وفادار و هميشگی نيستند و عمدتاً مخاطبانی گذرا هستند. يعنی ممكن است ايشان به تدريج با نشريات زرد به سمت مطالعه كشيده شوند. اما با همين نوع نشريات به مطالعه خود ادامه نخواهند داد و قطعاً با گذران سن و اشباع شدن از داده‌ها و اطلاعات اين نوع مطبوعات، به طرف نشريات توليدی و عميق‌تر كشانده خواهند شد. بنابراين اين كه بگوييم اين پديده الزاماً آسيب اجتماعی است، فكر نمی‌كنم قضاوت درستی باشد.
در هر جامعه گفتمان‌های گوناگونی وجود دارد. گفتمان‌هايی كه از ادبيات كم‌مايه‌ای برخوردارند، گفتمان‌هايی كه از ادبيات متوسط استفاده می‌كنند و گفتمان‌هايی كه از ادبياتی قوی و عميق بهره می‌برند. در واقع به نظر من، هر جامعه‌ای به تمام اين گفتمان‌ها نياز دارد و شما در مديريت گردش اطلاعات بايد ببينيد كه از كل نظام رسانه‌ای آن جامعه، برای چه نوع مخاطبانی و از چه كانالی، چه نوع پيامی می‌توانيد توليد كنيد. شما نمی‌توانيد يک پيام مشترک برای همه اقشار جامعه توليد كنيد. شايد موضوع مشترک وجود داشته باشد، اما بايد برای مخاطبان مختلف نوشته شود و با گفتمان‌های گوناگون محقق شود.
بنابراين وجود چنين نشرياتی، حتی در نقاطی خاص می‌تواند جزو ضرورت‌های مصرف رسانه‌ای به حساب آيد. كسانی كه چنين نشرياتی را با ديد آسيب اجتماعی نگاه می‌كنند احتمالاً موضوع را منجمد می‌كنند، يعنی احساس می‌كنند كه اين مخاطبان، مخاطبانی وفادار، ثابت و تسليم به نشريات زرد هستند، در صورتی كه اصلاً چنين نيست. به نظر من اين يک مصرف گذراست كه به تدريج به طرف ساير نشريات كشانده خواهد شد. اما به عنوان راه حل ما می‌توانيم از راه ارتقای سواد رسانه‌ای، به عنوان موضوعی كه بايد هميشه در دستور جلسه ما قرار داشته باشد، استفاده كنيم و از ابتدا مخاطبان را آماده ورود به فضاهايی كنيم كه احتياج به اين حجم از انرژی نداشته باشند و ايشان احساس كنند كه پس از مدتی مطالعه اين نشريان چيزی به دست نياوردند.
بنابراين من فكر می‌كنم ما بايد در قبال اين نوع نشريات كاهش تقاضا ايجاد كنيم. ضمن اين كه چاره‌ای نداريم جز اين كه به سمت ادبياتی روی آوريم كه سواد رسانه‌ای مخاطبان را افزايش دهد. ما بايد ادبياتی توليد كنيم كه مخاطبان همانند رژيم غذايی به آن نگاه كنند؛ مثلاً چطور اكثر مردم مراقبند كه ميزان مصرف كلسترول، قند و ... را در مصرف غذايی روزانه خود كنترل كنند، مخاطبان نيز بايد حساب كنند كه روزانه چقدر بايد به راديو گوش دهند، چقدر تلويزيون تماشا كنند، چه ميزان از اينترنت استفاده كنند يا روزنامه بخوانند و چه نوع روزنامه‌هايی را مطالعه و چه هفته‌نامه‌هايی را انتخاب كنند.
اما در مورد كاركردهای اين نشريات من آن را در دو وجه خلاصه می‌كنم؛ نخست اين كه چون ما در ايران ساده‌نويسی را به فراموشی سپرده‌ايم و رسانه‌های ما اغلب با ادبيات موردنظر خودشان فارغ از سواد مخاطبان حرف می‌زنند، بنابراين شانس ايجاد رابطه نزديک مخاطبان با نشريات زرد را بالا می‌برند. يعنی وقتی آنها با زبانی حرف می‌زنند كه برای همه قابل فهم نيست، طبعاً مخاطبان به سمت نشرياتی كشيده می‌شوند كه با زبان آنها صحبت می‌كنند. مثلاً شما اگر در يک سلمانی به دو نوع نشريه‌ای برخورد كنيد كه يكی در رابطه با هرمنوتيک يا پست مدرنيسم باشد و ديگری در زمينه طنز و كاريكاتور، قطعاً انتخاب هر فردی در آن لحظه و در آن فضا طنز و كاريكاتور خواهد بود
بعضی اوقات ما به نشرياتی نياز داريم كه يک سری اطلاعات محدود به ما بدهند و يا ما را سرگرم كنند. بنابراين من كاركرد مثبت اين نشريات را در زمينه‌سازی برای عادت به مطالعه در قشری كه خيلی به دليل وضعيت نظام آموزشی به مطالعه سنگين كشيده نشده است، می‌دانم. اما از بعد منفی بايد گفت كه ما اساساً يک اصل ارتباطی داريم مبنی بر اين كه آيا شما بعد از آن ارتباط، به ارزش افزوده‌ای دست پيدا كرده‌ايد يا خير؟ شما فرض كنيد، دهها سال فقط چيزی مطالعه كنيد كه تأثير چندانی در زندگی شما نداشته‌اند و فقط اطلاعات كوتاه مدت و ميرا دريافت كنيد كه به هيچ وجه در تصميم‌گيری بلند مدت شما تأثيرگذار نيست. اين ضرر بزرگی است، به ويژه آن كه به تدريج مدل‌هايی هم از سوی اين نشريات ارائه می‌شوند كه مورد الگوبرداری قرار خواهند گرفت، اما باز يادآوری می‌كنم ما تا زمانی كه نتوانيم مجراهای توليد سواد رسانه‌ای را ايجاد كنيم؛ نمی‌توانيم كار چندانی در اين زمينه انجام دهيم.

 

يكی از ويژگی‌های بارز اين نوع مطبوعات حركت همزمان آنها متناسب با حال و هوای روزانه مردم كوچه و بازار با تكيه بر منافع آنی و انگيزه افزايش تيراژ است. آنها معمولا از جريانات روز جامعه تأثير می‌پذيرند و هيچ‌گاه نتوانسته‌اند جريان ويژه‌ای را در جامعه توليد كنند. اگر بخواهيم اين پديده را در مقايسه با مشابه خارجی آنها ارزيابی كنيم؛ مطبوعات ايران چه معايب و يا امتيازاتی از اين منظر دارند؟
نكته‌ای كه به صورت عام در فضای رسانه‌ای وجود دارد، اين است كه شما در فضای روزنامه‌نگاری از الكترونيک گرفته تا نوشتاری، از مخاطبان، انرژی گرفته و به آنها انرژی می‌دهيد. يعنی شما نمی‌توانيد نشريه‌ای توليد كنيد كه تنها خودتان در آن صحبت كنيد، بلكه بايد ديگران هم خود را در آن ببينند. ما پديده‌ای داريم به اسم «خبر جاری». امكان ندارد شما در كشوری زندگی كنيد كه دچار قحطی و يا جنگ باشد و رسانه‌های آن نسبت به اين پديده‌ها بی‌اعتنا باشند. اين گونه اخبار، خبرهای جاری هستند كه به اجبار در رسانه‌های مختلف سرريز می‌كنند و بخشی از آنها طبيعی است، اما نشريات زرد معمولاً نشرياتی فكری نيستند و بيشتر روی سوژه‌هايی كه در اطراف آنها رخ می‌دهد، مانور می‌دهند. اين سوژه‌ها غالباً دارای دو عنصر شگفتی و كشش است. يعنی خيلی از نشرياتی كه در ايران با همان قطع تابلويی توليد می‌شوند، در واقع با استفاده از سريال‌های تلويزيونی مطالب و سوژه‌های خود را منتشر می‌كنند و اگر آن سريال توليد نشود، مطمئناً اين سوژه‌ها نيز در آن نشريات سبز نخواهد شد. اما آيا شما تا به حال نشريه‌ای از اين دست ديده‌ايد كه پيشنهاد توليد يک سريال را داده باشد؟! بنابراين كاملاً طبيعی است كه بگوييم اين نشريات از فضای پيرامونی خود تأثير زيادی می‌گيرند ولی اين تأثيرات از جنس همان منافع آنی است. يعنی ممكن است به شوت يک بازيكن يا شكسته شدن پای او بپردازد و يا مثلاً نقل و انتقال يک بازيكن را مورد توجه قرار دهند؛ ولی هيچ وقت به اين كه چه آيين‌نامه‌ای برای نقل و انتقال لازم است و يا اين كه چه بايد كرد تا جلوی شكسته شدن پای بازيكنان گرفته شود، نمی‌پردازند.
آنها پيش از آن كه بخواهند به «چراها» بپردازند به چگونگی توجه می‌كنند. يعنی اساساً نشريات زرد روی مكانيزم‌ها يا به عبارت ديگر، در خبرنويسی روی عنصر «چگونه» نور می‌‌اندازند. چون عنصر «چگونگی» امكان فضاسازی و درام‌نويسی را فراهم می‌كند و امكان اين را می‌دهد كه نويسنده فضاها و وقايع را بازسازی كند.
مثلاً اگر فرضاً اتومبيلی در هنگام تصادف، يک بار معلق زده باشد، نويسنده آن را پنج بار می‌نويسد. بنابراين، اين نوع نشريات بيشتر تحت تأثير تحولاتی هستند كه در آنها شهرت، كشش و ... وجود دارد و از طرف ديگر هيچ كس از اين مطبوعات توقع و انتظار ارائه انديشه و يا راه حل ماجرا را ندارد.
شايد يكی از تفاوت‌های اصلی بين روزنامه‌نگاری زرد امروز در غرب و نوع مشابه آن در ايران اين است كه مطالب آنها كاربردی است. مثلاً هنگامی كه رويدادهای حادثه‌ای مثل سرقت در آنها درج می‌شود، غالباً راهكارهای سوزاندن شگردهای آن سرقت را هم عرضه می‌كنند. راه‌های ايمن‌سازی در برابر حادثه‌هايی مشابه را هم توصيه می‌كنند و يا توصيه‌ها و پيشنهادهای پليس را هم ضميمه می‌كنند. تجارب مشابهی كه قبلاً رخ داده است را هم به عنوان پيش‌زمينه به شما ارائه می‌دهند. يعنی در يک ساخت ژورناليستی‌تر و متكی بر آموزش، گام برمی‌دارند كه در مطبوعات ما خيلی اين عنصر ديده نمی‌شود. يعنی ممكن است در يک مطلبی بيش از آن كه شيوه سوزاندن يک جرم غلبه داشته باشد، آموزش آن جرم نمايان ‌شود.
نكته ديگر آن كه، معمولاً بين آگهی‌های آن نشريات با مطالب درونشان نيز هماهنگی خاصی وجود دارد. يعنی شما در غرب وقتی به نشريات زرد حوادثی نگاه می‌كنيد، آگهی‌های آنها مثلاً در رابطه با قفل دزدگير، آژير خطر يا روش‌های دفاع شخصی و اسپری‌های مقابله با تهاجم است.
در واقع اين آگهی‌ها به مطالب درون آنها انرژی می‌دهد. در ايران هم ما چنين چيزی را نداريم. نكته ديگری كه در آنجا رعايت می‌شود و ما فاقد آن هستيم، پديده‌ای است به نام «informercial» كه لغتی است تركيب شده از دو لغت «information» به معنی «اطلاعات» و «commercial» به معنای «بازرگانی». بدين معنا كه مطالب درون اين نشريات هم دارای محتوايی قابل‌استفاده هستند و هم به عنوان نوعی آگهی است. شايد نوعی رپرتاژ آگهی كه شكل تحريری دارند. مثلاً اگر يک آگهی در رابطه با قرص بدن‌سازی در آن نشريه چاپ شده است، اين آگهی به نوع، سابقه، عوارض جانبی و ... اين قرص‌ها نيز اشاره می‌كند.

آقای دكتر، اخلاق رسانه‌ای، موضوعی است كه متأسفانه هنوز در ايران تعريف مشخصی از آن نداريم و شايد «مطبوعات زرد» يكی از اصلی‌ترين محورهای بحث اخلاق رسانه‌ای باشند. به نظر شما چگونه می‌توان بين اداره اين گونه نشريات و اخلاق رسانه‌ای ارتباط برقرار كرد؟
من به عنوان يک معلم كه تقريباً دو دهه از عمرم را در كار روزنامه‌نگاری گذرانده‌ام، اعتراف می‌كنم كه ما در زمينه اخلاق رسانه‌ای يا اخلاق روزنامه‌نگاری هيچ كاری انجام نداده‌ايم. حتی متأسفانه در دانشگاه‌ها نيز واحدی تحت عنوان اخلاق حرفه‌ای در روزنامه‌نگاری نداريم. در صورتی كه اگر شما يک بررسی ساده اينترنتی انجام دهيد، خواهيد ديد كه چندين ميليون سند در رابطه با اخلاق رسانه‌ای «mediaethics» در اختيار شما قرار خواهد داد. البته من به زعم خودم تلاش كرده‌ام در كتاب خبر -كه سال 1374 به چاپ رسيد-، برای اولين بار اصول بين‌المللی از جمله «IOJ» (سازمان بين‌المللی روزنامه‌نگاران) يا «IFJ» (فدراسيون بين‌المللی روزنامه‌نگاران) و يا «VCIP» (اتحاديه كاتوليک بين‌المللی مطبوعات) و ... اين اصول ده گانه را امضا كرده‌اند، درج كنم.
متأسفانه منابع ما در اين زمينه بسيار كم است و تئوری اخلاق رسانه‌ای خود را نداريم. شايد گام اول اين باشد كه ما متون مرتبط با اخلاق حرفه‌ای را ترجمه كرده و مجموعه آنها را مطالعه كنيم. بالاخره اصولی نظير وجدان، اخلاق، صداقت، راستگويی، آزادی‌گرايی، عدم سانسور يا توهين به ديگران و ... اصول خدشه‌ناپذير جهانی است كه همه به آن اعتقاد دارند.
در عين حال هم چون ما ديد‌گاه‌ها و نظرات خاصی داريم و در كشوری زندگی می‌كنيم كه انقلابی در آن صورت گرفته است، می‌توانيم نكات ويژه خود را هم داشته باشيم و در نهايت با مطالعه متون بين‌المللی اخلاق حرفه‌ای روزنامه‌نگاری و چاشنی كردن ايده‌های خود، حتی اصول اخلاق حرفه‌ای خاص خود را بنويسيم.
بنابراين به نظر من صحبت شما كاملاً منطقی است، وقتی اساساً متری وجود ندارد، ما با چه چيزی می‌خواهيم اندازه‌گيری كنيم؟ آيا نشريات غيرجنجالی نيز الزاماً مسأله اخلاق حرفه‌ای را ندارند؟ آيا فرضاً درست است كه يک روزنامه‌نگار در چند روزنامه كار كند؟ چه مقرراتی بر يک جنگ و يا دعوای حقوقی بايد حاكم باشد؟ يک روزنامه تا چه ميزان بايد رازدار باشد؟ يک روزنامه در كجاها بايد افشاگری كند؟ دسترسی به اطلاعات به چه معنی است؟ حريم شخصی با دسترسی به اطلاعات چه تفاوت‌هايی دارند؟ اين موارد بحث‌هايی است كه همه در اخلاق حرفه‌ای مورد ارزيابی قرار می‌گيرند كه متأسفانه ما اصول مدونی در اين زمينه نداريم و تنها بعد از انقلاب توانستيم يک سمينار در زمينه اخلاق حرفه‌ای برگزار كنيم كه ديگر پيگيری نشد و حاصل آن هم يک كتاب و دو ترجمه بود كه بعد از آن سمينار منتشر شد. در صورتی كه در غرب هر روزنامه يا نشريه‌ای اخلاق حرفه‌ای خود را دارد. مثلاً نشرياتی مانند نيويورک تايمز يا واشنگتن پست و ... هر كدام دارای مرامنامه خاص خود هستند و روزنامه‌نگاران موظفند آنها را رعايت كنند. در حالی كه ما حتی در نشريات جدی هم؛ چنين عنصری نداريم.
 

منبع: فار! - گفت‌وگو: مسعود باستانی - تاريخ: 8 مرداد 82

کسانی که آهسته می‌روند اگر همواره در راه راست قدم زنند، از آنان که می‌شتابند و بی‌راهه می‌روند بسی بيشتر خواهند رفت. (دکارت)

BACK TO ARTICLES | BACK TO TOP

Home | Iran | World | Articles | Links | About

Contact | Instant Message | Feedback

This website is optimized for Microsoft Internet Explorer

All external sites will open in a new window

Copyright © 2003 Jabolsa.com | Copyrights | Privacy Policy

Hosted by www.Geocities.ws

1