منبع: www.e-resaneh.com - نويسنده: دانيل چاندلر |
اشاره: تحقيقات دانشمندان افراطی هر حوزه علمی رويكردی تکعلتی برای تحولات اجتماعی ارائه میكند، به نحوی كه تغييرات هر يک از اين حوزهها به عنوان تنها عامل يا نخستين عامل تحولات اجتماعی مطرح میگردد: جغرافیدانان، عوامل جغرافيايی، زيستشناسان، عوامل ژنتيک، تكنولوژيستهای، تغييرات تكنولوژيک و برخی از دانشمندان حوزه ارتباطات نيز، رسانهها را به عنوان تاثيرگذارترين عامل در فراز و نشيبهای جوامع معرفی میكنند. گر چه اين نگاه متعصبانه به عوامل تحولات جوامع، از سوی منتقدان به دلايل متقن رد شده است، اما نفوذ و جاذبهای كه نظريات جبرگرايانه به ويژه در حيطه دستهبندی تحولات تاريخی جوامع بر اساس يک عامل از خود نشان دادهاند، هنوز مورد توجه محققان حوزههای مختلف علمی قرار دارند. "دانيل چاندلر" در مقاله زير به بررسی جبرگرايی تكنولوژيک و رسانهای و نظريات مختلف اين حوزه پرداخته است. با هم میخوانيم. |
مورخان تكنولوژی و
سوادآموزی، جامعهشناسان، اقتصاددانان، دانشمندان علوم سياسی،
انسانشناسان و فنشناسانی از قبيل متخصصان كامپيوتر، از جمله
محققانی هستند كه به مطالعه تاريخچه تكنولوژیهای ارتباطی يا
رسانهها میپردازند. يكی از بحثهای اصلی آنها به اين مساله
مربوط میشود كه تكنولوژی تا چه اندازه در تغييرات اجتماعی
تعيين كننده است. در اين ميان هر مفسری
بر عوامل مختلفی در زمينه كافی نيست و اگر نگوييم استدلال واضح
غيرممكن است، اما بسيار دشوار مینمايد.
در چنين وضعيتی، منطقی است كه از تعميم بسيار گسترده اجتناب
كنيم. به ويژه، اين كار به ما كمک میكند تا از سفسطه رويكرد
"جبرگرايی تكنولوژيک" (كه گاهی به آن جبرگرايی رسانهای نيز
گفته میشود) آگاه شويم. اين رويكرد، هنوز مشهورترين و
تاثيرگذارترين نظريه در مورد رابطه ميان تكنولوژی و جامعه است،
اما اخيرا به طور روزافزونی از جانب
محققان مورد انتقاد قرار گرفته است. دانشپژوهان بايد آگاه
باشند كه اصطلاح "جبر گرايی" برای بسياری از دانشمندان علوم
اجتماعی، اصطلاحی نسبتا منفی است و بويژه جامعشناسان مدرن
اغلب از اين واژه به عنوان اصطلاحی برای هتاكی استفاده
میكنند.
در نظريههای علوم اجتماعی انواع مختلفی از جبرگرايی وجود
دارد. به عنوان مثال، جبرگرايی بيولوژيک (يا ژنتيک) به دنبال
آن است كه پديدههای اجتماعی يا روانشناختی را در قالب
ويژگیهای ژنتيک يا بيولوژيک تبيين كند. اين ديدگاه شالوده
مفاهيمی را تشكيل میدهد كه به طور نمونه میتوان به اين مساله
اشاره كرد كه زنان "ذاتا" زمينی، طبيعی و خود انگيخته هستند
(استدلالی كه تحت عنوان "ذاتگرايی" شناخت میشود.) در
روانشناسی توسعهگرا بحث "طبيعت در برابر تربيت" بحثی است كه
ميان جبرگرايی ژنتيک و جبرگرايی محيطی جريان دارد. توماس هابز
( 1679-1588) يكی از حاميان اوليه اهميت طبيعت (وراثت د، حال
آنكه مشهورترين حامی اهميت تربيت (يا تجربه) ژان ژاک روسو
(1778-1712) بود.
مجموعه جالبی از اين بحث همراه با بحث در مورد تكنولوژی را
میتوان در كتاب "رنه دوبوس" با نام "انسان به مثابه
يک حيوان" يافت.
پس از اين نمونهها، نوبت به جبرگرايی زبانشناختی میرسد كه
معتقد است انديشه بوسيله زبان ما تعيين میشود، نظريهای كه
اين ديدگاه را با اشكال معينی از جبرگرايی تكنولوژيک پيوند
میزند. جبرگرايی تكنولوژيک همانند انواع ديگر نظريههای
جبرگرايی در جستجوی آن است كه پديدههای تاريخی و اجتماعی را
بر اساس يک عامل اصلی يا تعيينكننده،
تبيين نمايد. اين ديدگاه آموزهای است درباره رجحان تاريخی يا
علی. به نظر میرسد اصطلاح "جبرگرايی تكنولوژيک به وسيله
اقتصادان و جامعهشناس آمريكايی "تورستاين وبلن" (1929 –
1857) ابداع شده است.
نظريههای تكنولوژیگرا
رويكرد جبرگرايی تكنولوژيک يک نظريه تكنولوژیگرا درباره تغيير
اجتماعی است كه تكنولوژی را به عنوان
"محرک اوليه" تاريخ میانگارد. در علم اقتصاد، اين نگرش
بيشتر به عنوان يک نظريه "فشار تكنولوژيک" شناخته میشود تا
به عنوان يک نظريه "كشش تقاضا". بر
طبق نظر جبرگرايان تكنولوژيک به طور
عام، تنها يا نخستين علت تغييرات اجتماعی است و تكنولوژی به
عنوان شرط اساسی شكلدهنده الگوی سازمان اجتماعی در نظر گرفته
میشود.
جبرگرايان تكنولوژيک، تكنولوژی را به طور
عام و تكنولوژیهای ارتباطی را به طور خاص به عنوان
شالوده جامعه در گذشته، حال و حتی در آينده، تفسير میكنند.
آنها اظهار میكنند كه تكنولوژیهايی نظير نوشتن، چاپ،
تلويزيون يا كامپيوتر "جامعه را تغيير دادهاند". اين نظريه در
گستردهترين شكلش، تكنولوژی را عامل تعيين قالب كلی جامعه
میداند: تكنولوژیهای نوين جامعه را در هر سطحی از جمله در
سطح نهادها، كنش متقابل اجتماعی و افراد، دگرگون میسازد، يا
حداقل تكنولوژی عامل شكلدهنده به گستره وسيعی از پديدههای
فرهنگی و اجتماعی در نظر گرفته میشود. عوامل انسانی و مناسبات
اجتماعی، عناصر قانونی قلمداد میشوند. كارل ماركس، بر اساس
نقلقولهای گزينشی همانند اين نقلقول كه: "آسياب بادی،
جامعهای با ارباب فئودال و آسياب بخار، جامعهای با
سرمايهداری صنعتی در اختيار شما قرار میدهد" (فقر فلسفه،
1847)، اغلب به عنوان يک جبرگرايی يكی از جنبههای ماركسيسم
ارتدوكس است. اما مدافعان بسياری اصرار داشتهاند كه كارل
ماركس يک جبرگرايی تكنولوژيک نبوده است.
نظريهپردازان غيرماركسيست متعددی مانند "زيگفريد گيديون"،
"لسلی وايت"، "لين وايت جی آر"، "هارولد اينيس" و "مارشال مک لوهان"
ديدگاه جبرگرايی تكنولوژيک را پذيرفتهاند. مارشال مک لوهان،
كتاب "لين وايت" با نام "تكنولوژی قرون وسطی و تغيير
اجتماعی" را بر اساس برهان خلف به اين
صورت تفسير میكند كه، به زبان خود مک لوهان،
گويی اين كتاب میگويد: "نوآوریهايی نظير مهار اسب به سرعت
منجر به گسترش جهان مدرن شده است." همچنين جبرگرايی تكنولوژيک
معمولا با مفسرانی آيندهگرا با توجه به آنچه كه آنها تحت
عنوان "انقلاب ميكروالكترونيک" به آن اشاره میكنند پيوند
خورده است. به عنوان مثال، "كريستوفراوانزا" اظهار داشت كه
كامپيوتر "جامعه جهانی را در تمامی سطوح" دستخوش دگرگونی
خواهد كرد.
ديدگاههای جبرگرايانه در ميان مفسران تكنولوژیهای ارتباطی
رايج بوده است. نظريهپردازانی كه استدلال كردهاند تغييرات
تكنولوژیهای ارتباطی تاثير فرهنگی مهمی به همراه
داشته است، يا بر آن بودهاند كه چنين تغييراتی را مقيد به
كردارهای نهادی و اجتماعی در نظر بگيرند و يا به گونهای بسيار
بنيادیتر استدلال كردهاند كه چنين تغييراتی با دگرديس سرشت
آگاهی انسان، پيامدهای روانشناختی عميقی نيز به همراه داشته
است. "مايكل هايم" اين ادعای راديكال را درباره تغيير روانی
تحت عنوان "نظريه دگرديسی" ساخته و پرداخته كرده است.
ادعای كه تغييراتی تكنولوژیهای ارتباط را مقيد به كردارهای
نهادی و اجتماعی در نظر میگيرد به شكلی معتدل در ميان محققانی
چون "اليزابت آيزنشتاين" و "مايكل كلانشی" میتوان يافت.
ادعای راديكالتر كه پيامدهای شناختی اساسی را مورد توجه قرار
میدهد، به طور قابل ملاحظهای به وسيله نظريهپردازانی مانند
مارشال مک لوهان، اريک هاولاک، جک
گودی، پاتريشيا گرينفيلد، والتراونگ و ديويد السون گسترش يافته
است.
درونی شدن نوشتن نوعا عامل پيدايش انديشهای دانسته میشود كه
نسبت به انديشه پيش از دستيابی به سواد، عقلانیتر، منطقیتر،
انتزاعیتر، بیطرفتر، كاملا متنبندیشدهتر و انتقادیتر
میباشد.
اين ديدگاه را میتوان با جبرگرايی زبانشناختی ينجامين "لی
ورف" و "ادوارد ساپير" مرتبط دانست. بنابر آنچه كه فرضيه
"ساپير-ورف" ناميده میشود، انديشه ما به وسيله زبان تعيين
میيابد (جبرگرايی زبانشناختی) و مردمی كه به زبانهای متفاوت
سخن میگويند ادراک و انديشه متفاوتی درباره جهان دارند (نسبيت
زبانشناختی). "ادواردتی بهال"، در فضای كه نظرات ورف رايج
بود در اثری با نام "بعد پنهان" نوشت: مردمی كه از فرهنگهای
متفاوتی برخاستهاند نه تنها به
زبانهای مختلفی با يكديگر سخن میگويند، بلكه آنچه احتمالا
مهمتر میباشد، آن است كه آنها در دنياهای حسی متفاوتی زندگی
میكنند."
ورفيانيسم (گرايش به عقايد ورف) افراطی به اندازه جبرگرايی
تكنولوژيک به شدت مورد انتقاد قرار گرفته است، اما ورفيانيسم
معتدل به طور نسبتا گستردهای از سوی محققان پذيرفته شده است.
ورفيانهای معتدل استدلال میكنند شيوههايی كه ما زبان را بدان
وسيله مورد استفاده قرار میدهيم ممكن است بر ادراک و انديشه
ما تاثيراتی داشته باشد، اما آنها بر رابطهای دو جانبه ميان
انديشه و زبان و همچنين بر اهميت زمينه اجتماعی تاكيد میكنند.
به هم مرتبط ساختن رسانههای متفاوت با پيامدهای شناختی خاص را
به وسيله مک لوهان و ديگران میتوان با جبرگرايی تكنولوژيک و
زبانشناختی مرتبط دانست. همين تنوع جبرگرايی است كه گاهی
اوقات تحت عنوان جبرگرايی رسانهای به آن اشاره میشود. مک
لوهان تكنولوژیها و رسانههای ارتباطی را با زبان، برابر میدانست و همانند ورف كه زبان را شكلدهنده به انديشه و ادراک ما
میداند، مک لوهان نيز استدلال میكند كه تمامی رسانهها اين
كار را انجام میدهند. يک برداشت معتدلتر از جبرگرايی رسانهای آن است كه استفاده از رسانههای خاص ممكن است تاثيرات
آشكاری بر ما داشته باشد. اما، زمينه اجتماعی بهرهگيری از
رسانه بسيار مهمتر است. برخی از نويسندگان بر اين باورند كه
پيشرفتهای خاص در تكنولوژی ارتباطی پيشزمينههای ضروری برای
توسعه جوامع صنعتی مدرن بودند. نظريههای تعامل از نظر ميزان
جبرگرايی كه از خود نشان میدهند، متفاوتند، اگر چه اين مساله
به ندرت به وسيله افرادی كه به تفسير اين
نظريهها میپردازند،
آشكار شده است. منتقدان گاهی اوقات تمايزی قائل شدهاند كه اين
تمايز ميان جبرگرايی خفيف (Soft) تا حدودی فضای بيشتری برای
كنترل انسانی و تغيير فرهنگی فراهم نموده است.
جبرگرايی تكنولوژيک قوی ديدگاه گستردهای است مبنی بر اينكه يک
تكنولوژی قوی ديدگاه گستردهای است مبنی بر اينكه يک تكنولوژی
ارتباطی خاص، يا تنها علت تعيينكننده سازمان اجتماعی و توسعه
است يا حداقل شرط لازم آن و نيازمند پيشزمينههای اضافی میباشد.
در هر دو صورت، پيامدهای ويژهای به عنوان پيامدهای غيرقابلاجتناب يا حداقل پيامدهای بسيار محتمل در نظر گرفته میشوند.
اين نظريه، يک نظريه آراسته و هيجانبرانگيز است، اما،
دانشمندان علوم اجتماعی برای نظريههای بايد به شواهد توجه
كنند. "راث فينگان" در اين زمينه میگويد كه "اگر ديدگاه
قوی جبرگرايی مناسب باشد، هيچ استثنايی نبايد وجود داشته باشد
يا در هر صورت نبايد نمونهای يافت شود كه قابلتبيين نباشد."
(فينگان، 1975، صفحه 107)
منبع: www.e-resaneh.com - نويسنده: دانيل چاندلر |
آنچه برای انسان در جهان مبهم است، انجام دادن وظيفه است. [ژان ژاک روسو] |
Home | Iran | World | Articles | Links | About Contact | Instant Message | Feedback This website is optimized for Microsoft Internet Explorer Copyright © 2003 Jabolsa.com | Copyrights | Privacy Policy |