جابلسا : پايگاه اطلاع رسانی فن آوری اطلاعات و ارتباطات

 

About Links Articles World Iran Home

 

 

Home > Articles > Article

 

منبع: www.e-resaneh.com - نويسنده: دكتر يونس شکر‌خواه

 

سياست خارجی و رسانه‌ها، چند تصوير از امروز و فردا

پيشبرد سياست خارجی در جهان معاصر بيش از پيش به ميزان انگاره‌سازی‌های رسانه‌ای وابسته شده است. هر چقدر اين انگاره‌سازی پرقدرت‌تر باشد، چرخ‌های سياست خارجی روان‌تر می‌چرخد.

من در اين مقاله سعی می‌كنم بر مفهوم ديپلماسی[1] و دگرگونیهای آن متمركز شوم و سپس بر رابطه رسانه‌ها و مناسبات بين‌المللی؛ الگوهای مطالعه روابط بين‌المللی؛ حوزه‌های ارتباطات بين‌الملل؛ و در پايان با ذكر يک نمونه، رابطه رسانه‌های ايران و سياست خارجی آن را بررسی خواهم كرد.

 

ديپلماسی چيست؟

ديپلماسی ]1[** واژه‌ای بحث‌انگيز است. افزوده شدن كاركردها و كاربردهای وسايل ارتباط جمعی در سياست خارجی و روابط بين‌المللی بر دشواری‌های درک اين واژه می‌افزايد.

اكثر تعاريفی كه تا كنون پيرامون ديپلماسی ارائه شده است، پيرامون كاركرد ديپلماسی[2] و يا كارگزاران دست‌اندركار فعاليت‌های ديپلماتيک[3] دور می‌زند. در ديدگاه نخست، مهمترين و اصلی‌ترين كاركرد ديپلماسی را «ارائه»، «عرضه» و يا «نمود»[4] شكل می‌دهد.

يک نگرش كاركردگرای ديگر كه پروفسور بريج[5] آن را مطرح می‌كند، مبتنی بر مذاكره[6] است. او می‌گويد: «ديپلماسی، راهبری روابط بين‌المللی از طريق ‌«مذاكره» به جای «اعمال زور» است. همچنين می‌توان آن را استفاده از پروپاگاند يا توسل به قانون و يا كاربرد ساير ابزارهای مسالمت‌آميز (نظير گردآوری اطلاعات و تقويت حسن‌نيت) دانست كه مستقيم و غيرمستقيم در خدمت ارتقای مذاكره قرار می‌گيرد.»

نگرش سوم در قبال تعريف ديپلماسی، تأكيد بر ماهيت كاركردهای ديپلماتيک را در دستور كار خود قرار می‌دهد. ديدگاه‌های كيت هميلتون[7] و ريچارد لانگهورن[8] از اين جمله‌اند. آنها ديپلماسی را چنين تعريف می‌كنند: «راهبری مسالمت‌آميز مناسبات ميان موجوديت‌های سياسی، اصول و عوامل معتبر آنها.»

گروه چهارم كه عمدتاً نويسندگان آمريكايی هستند، ديپلماسی را «سياست خارجی» تعريف می‌كنند. هارولد نيكلسون[9] تأكيد می‌كند كه ديپلماسی همان سياست خارجی و دستگاه اجرای آن است.

اما در ديدگاه‌های مبتنی بر نقش كارگزاران دست‌اندركار فعاليت‌های ديپلماتيک، آنچه بيش از ساير عوامل مطرح است و دارای اهميت می‌باشد، «دولت» است. از اين ديدگاه، تحولات مدرن در مناسبات بين‌المللی، بازيگران جديدی را در عرصه مناسبات ديپلماتيک نظير سازمان‌های بين‌المللی، سا‌زمانهای غيردولتی[10] و شركت‌های فراملی پديد آورده است.

به نظر می‌رسد كه هر دو نگرش «كاركردگرا» و «معطوف به كارگزاران» نگرشهايی يكسويه به شمار می‌آيند و شايد نگاهی تلفيقی كه دربرگيرنده هر دو نگرش باشد، بهتر مفهوم ديپلماسی را تبيين كند.

تعريف‌های كريستر جانسون[11] و كرين اگستام[12] از ديپلماسی، در شمار ديدگاه‌های تلفيقی‌اند. اين دو می‌گويند: «ديپلماسی، يک دستگاه ارتباطی ميان دولت‌هاست.»

تعريف سياست خارجی به مثابه يک دستگاه ارتباطی، عملاً نقش رسانه‌ها را حياتی می‌داند. به اين ترتيب، اين رسانه‌ها نيستند كه اهميت سياست خارجی را دريافته‌اند،‌ بلكه اين دولت‌ها، و به ويژه دولت‌های غربی، هستند كه كاشف نقش مهم رسانه‌ها در سياست خارجی هستند.

اين دولت‌ها اكنون رسانه‌های خود را در كانون برنامه «جهانی‌سازی»[13] قرار داده‌اند؛ چرا كه اين رسانه‌ها برای صاحبان خود ابزارهايی هستند دارای كارايی، قابليت محاسبه، قابليت پيش‏بينی و توانايی مهار مخاطبان.

اين رسانه‌ها همان ويژگی‌هايی را دارند كه استاد سرشناس دانشگاه مريلند، پروفسور جورج ريتزر[14] برای امپراتوری غذايی مک‌دونالد برشمرد. او در كتاب معروف خود مک‌دونالديزه كردن جامعه[15] به نظام‌هايی اشاره كرد كه خردگرا[16] شده‌اند. به نظام‌هايی كه تهيه و تدارک غذا، خريد، سرگرمی، خانه‌سازی و ... جزو عادات آنها شده است. او چهار ويژگی نظام‌های خردگرا را كارايی، محاسبه، قابليت پيش‏بينی و مهار اعلام كرد. ريتزر معتقد است اين چهار ويژگی، در واقع خواسته‌های توليدكنندگان را شكل می‌دهد و هرگز از منظر منافع مصرف‌كنندگان مطرح نشده است.

به ديگر زبان، همگن‌سازی موردنظر در مک‌دونالديزه كردن جهان درچارچوب سياست‌های رسانه‌ای نيز دنبال می‌شود.

 

رسانه‌ها و مناسبات بين‌المللی

ادوارد.اس.هرمان[17] از كارشناسان برجسته عرصه‌های ارتباطات و روابط بين‌الملل، در اشاره به گسترش جهانی‌سازی از طريق رسانه‌های بين‌المللی می‌گويد:

«چند كوشش گردانندگان برنامه جهانی‌سازی با مخالفت مردم روبرو شده است: تصويب پيمان نفتا[18]ذ ]پيمان اقتصادی آمريكا،‌ كانادا و مكزيک[ و يا پيوستن به واحد مالی اروپا[19] از جمله طرح‌هايی است كه در آغاز مردم با آنها مخالفت كردند، ولی متأسفانه همين مردم را در معرض تبليغات شديد رسانه‌ای و نخبگان قرار دادند و اين طرح‌ها را به تصويب رساندند ]2[.

بررسی روندی كه جهان از پايان جنگ دوم پيموده است، نكات تازه‌تری را به نمايش می‌گذارد. دكتر مجيد تهرانيان،‌استاد ارتباطات، روند مورد بحث را چنين تبيين می‌كند]3[:

از 1945 تا 1989؛ يعنی از زمان انعقاد پيمان يالتا تا برقراری پيمان مالت، بنيان نظام جهانی بر منازعات دو قطب ايدئولوژيک سرمايه‌داری و كمونيسم استوار بود. گفتمان بين‌المللی در چهارچوب سياست‌های توسعه قرار داشت و انتخاب اخلاقی تنها بر سر استبداد و آزادی بود كه هر اردوگاه، اردوگاه ديگر را به دشمنی با آن متصف می‌كرد. جهان اول و دوم، حمايت از جهان سوم را دستاويزی برای سياست‌های خود قرار داده بودند: يكی خط مشی بازار؛ و ديگری راهبرد مبتنی بر برنامه را برای جهان سوم پيشنهاد می‌كرد. با پايان يافتن دوران جنگ سرد و فروپاشی شوروی، مراكز عمده اقتصادی دنيا (عمدتاً آمريكای شمالی و اروپای غربی) به طرزی آشكار، بحث خود را از «توسعه» به «نظم» تغيير دادند ]ورود به گفتمان نظم و ترک گفتمان توسعه[.

تهرانيان معتقد است در مركز تناقضات اين دو گفتمان، هفت روند بزرگ قابل شناسايی است: جهانی شدن؛ منطقه‌ای شدن، ملی‌گرايی؛ محلی‌گرايی؛ گرايش‌های حفاظت از محيط زيست؛ توجه به برقراری حقوق زنان، و معنويت‌گرايی.

به باور تهرانيان، ارتباطات جهانی باعث آسان شدن سقوط ديكتاتوریها و امپراتوری‌ها شده است. او می‌گويد فرسودگی و اضمحلال امپراتوری‌های عثمانی؛ اسپانيا؛ پرتغال؛ اتريش؛ مجارستان؛ آلمان؛ انگلستان؛ فرانسه و بلژيک در طول دو جنگ جهانی روی داد، در حالی كه امپراتوری شوروی تنها ظرف چند سال فروپاشيد. قرار گرفتن شهروندان روسيه در معرض رسانه‌های جهانی، ويدئو، دورنگار و شبكه‌های رايانه‌ای نقشی تعيين‌كننده در اين فروپاشی داشت.

تهرانيان معتقد است پيشرفت دانش و فن اطلاعات،‌ شكل‌گيری نوع جديدی از سرمايه‌داری و امپرياليسم را ممكن ساخته است كه به زمين و جغرافيا وابسته نيست. او با طرح موضوع پان كاپيتاليسم[20]، آن را نوعی «امپرياليسم اطلاعاتی» می‌خواند. او وضعيت ناشی از رشد رسانه‌ها را - كه در افواه از آن به عنوان دهكده جهانی ياد می‌شود - يک دوران تازه قرون وسطايی می‌خواند كه در آن اشراف و زمينداران در دژهای پرشكوه ]شركت‌ها و كمپانی‌هايی كه از طريق شبكه‌های ارتباطی به هم پيوسته‌اند[ زندگی می‌كنند؛ دژهايی كه با خندق‌های الكترونيک مراقبت می‌شوند. نگهبانان دژها هم از طريق ماهواره‌ها مراقب رفتار پيرامونی‌ها هستند.

 

الگوهای مطالعه روابط بين‌الملل

سنت ليبراليسم انگلوساكسون (مرحله ايده‌آليستی مطالعات روابط بين‌الملل)، مكتب جبر اقتصادی (آموزه‌های لنين و كارل ماركس) كه قدرت سياسی را عامل مناقشات بين‌المللی می‌دانند و همچنين سنت رئاليستی (انديشه معطوف به قدرت و منتقد ايده‌آليسم) و سرانجام، سنت پست رئال (انديشه متمركز بر بازدارندگی و معتقد به ارتباط سياست خارجی با سياست داخلی) در شمار روندهايی‌اند كه بر عرصه سياست خارجی غلبه داشته‌اند. اما دكتر حميد مولانا استاد ارتباطات معتقد است، اكنون با چهار نگرش در عرصه ارتباطات بين‌الملل روبه‌رو هستيم  ]4[.

1. نگرش ايده‌آليستی كه در آن ارتباطات،‌ ابزار تفاهم ملت‌ها به شمار می‌آيد و سازمان‌های بين‌المللی را در خدمت جامعه جهانی و عامل ارتقای صلح و تفاهم جهانی می‌داند. ]ايده‌آليستی‌ترين برداشت ممكن از روابط بين‌المللی[.

2. نگرش نوآيينی سياسی[21] كه به ارتباطات از ديدگاه تقابل ايدئولوژيک، پروپاگاند و اسطوره‌سازی می‌نگرد و با شخصيت اقتدارگری خود به دخل و تصرف در انگاره‌های ذهنی می‌پردازد.

3. نگرش اطلاعات و قدرت اقتصادی كه توسعه را تجويز می‌كند و بر دادوستدهای بازرگانی، بازاريابی، تجارت و انتقال تكنولوژی (مدرنيزاسيون) تأكيد می‌ورزد.

4. نگرش اطلاعات و قدرت سياسی كه اطلاعات[22]را كالايی بی‌بهره از وزن ارزشی[23] می‌داند.

البته بايد توجه داشت كه نگرش‌های سوم و چهارم و اطلاعات را كالايی استراتژيک مانند نفت می‌دانند كه می‌تواند مورد معامله و يا تحريم قرار بگيرد. از اين ديدگاه، دارندگان مگابايت‌های ديجيتالی در عصر اطلاعات، «منبع قدرت» هستند. روی دادن اين پيشرفت در عرصه فناوری رايانه‌ای، به پديد آمدن مفهومی نوين به نام «ديپلماسی عمومی»[24] انجاميده است. در اين ديپلماسی نوين كه «افكار عمومی» در آن جايگاهی مهم دارد،‌ كشمكش‌ها از طريق جريان ديجيتالی اطلاعات دنبال می‌شود و در اين جريان، رويارويی اصلی ميان ملت‌های كوچک و ساختارهای جهانی سياست و اقتصاد است.

 

يک نمونه

همچنان كه از كوچه‌های انقلاب صنعتی به خيابانها و بزرگراههای اطلاعاتی معاصر گام می‌نهيم‏، به تصاوير و مفاهيم تازه‌تری برمی‌خوريم. انگار ديگر سرنوشت جنگها نه بر روی زمين، بلكه در صفحه‌ها، صداها و تصويرهای رسانه‌ای رقم می‌خورد؛ به نحوی كه حالا حتی فرمانده چريكهای زاپاتيست؛ يعنی دكتر ماركوس كه رساله دكترای خود را با عنوان قدرت واژه[25] نوشته است، می‌گويد: «من به كامپيوتر همراه خودم بيشتر از كلاشينكف خود علاقه دارم.»  ]5[

نقش رسانه‌ها دير نقشی انكار ناپذير شده است. جوزف فيچت، روزنامه‌نگار آمريكايی به بخش خبری او با عنوان «امور شرق و غرب» در روزنامه هرالدتريبيون به چاپ می‌رسد، می‌گويد: «به محض اينكه «سی.ان.ان» تصويرهايی از يک كنفرانس مطبوعاتی يا يک بلای طبيعی را در گوشه‌ای از جهان پخش می‌كند، بلافاصله سرمايه‌ها در ساير نقاط جابه‌جا می‌شود؛ بازارها و بورس سهام دستخوش نوسان؛ و پارلمانها با پرسشهای تازه روبه‌رو می‌شوند.... پخش لحظه به لحظه اخبار، قالب جديدی به وجود آورده است كه ديپلماسی بايد در محدوده آن عمل كند.» ]6[

با اين پيشدرآمد، اكنون نمونه مورد نظرم را مطرح می‌كنم: بوسنی‌هرزگوين.

ديپلماسی در بوسنی چنين سرنوشتی داشت. پايان جنگ چهارساله بوسنی با بسته شدن پيمان صلح ديتون[26] (14 دسامبر 1995) در واقع با آغاز حضور رسمی نيروهای پيمان ناتو در اين سرزمين همراه شد. نيروهای ايفور[27] در بيستم دسامبر 1995 وارد بوسنی شدند و يک سال بعد؛ يعنی در بيستم دسامبر 1996، جای خود را به نيروی اسفور[28] دادند؛ نيرويی كه مأموريت داشت تا به نمايندگی از سوی پيمان ناتو، هجده ماه از صلح در بوسنی حفاظت كند.

ايفور و همچنين اسفور، برای حفظ آنچه كه آن را موقعيت و ابتكار صلح می‌خواندند، يک مبارزه اطلاعاتی[29] را دنبال كردند ]7[؛ مبارزه‌ای كه بر هماهنگی و كاربرد اطلاعات متفاوت درچارچوب فرماندهی ناتو معطوف بود. اين مبارزه اطلاعاتی دارای سه مؤلفه بود:

1. اطلاعات عمومی[30]: در اين زمينه ناتو تلاش می‌كرد با اعمال مديريت بر ارائه اطلاعات، اعتبار خود را در عرصه رسانه‌های بين‌المللی حفظ كند و در عين حال از ياری ديگر كشورها هم برخوردار شود. اين مأموريت بر عهده افسران اطلاعات عمومی بود.

2. جنگ روانی[31]: اين مبارزه برای تحت تأثير قرار دادن افكار عمومی در بوسنی و نيز رهبران بوسنيايی‌ها در جهت حمايت از اسفور صورت می‌گرفت. اين وظيفه عمدتاً بر عهده نيروهای آمريكايی بود.

3. مبارزه اطلاعاتی برای جلب همكاری نظاميان- غيرنظاميان[32]: اين مبارزه كه هدف آن اعلام نوع همكاریها به مردم بوسنی بود، باز هم بر عهده‌ نيروهای آمريكايی گذاشته بود.

پيمان ناتو با تكيه بر اين مبارزه اطلاعاتی، صلح ديتون را در بوسنی برقرار كرد. البته اين ماموريتی دشوار بود و اين دشواری چند دليل داشت:

اول اينكه مردم بوسنی از نيروهای سازمان ملل متحد[33] تصويری بسيار منفی داشتند، زيرا اين نيرو به نماد يكی از ننگ‌آورترين مداخلات سازمان ملل متحد تبديل شد. دليل دوم اين بود كه جايگزين كردن ايفور و اسفور به جای اين نيرو، كار ساده‌ای نبود و بالاخره، سومين دليل، تركيب ناهمگون نيروهای ناتو بود  كه به هماهنگی فراوانی نياز داشت؛ ضمن اينكه از ديدگاه مردم بوسنی، ناتو در برابر صرب‌ها كوتاه آمده بود.

اما با اين همه، «مبارزه اطلاعاتی» مورد بحث، هم بر گفتمان رسانه‌ای بوسنی و هم بر گفتمان رسانه‌ای حاكم بر يوگوسلاوی، غلبه كرد و بالاخره ضعفهای ديپلماتيک دولتهای درگير در اين بحران را نيز برطرف ساخت. به اين ترتيب، بحران خونين بوسنی نشان داد هنوز امنيت ملی ] كه در اكثر تئوریها چيزی جز تأمين يكجانبه منافع دولتها در قبال تهديدات نيست[ نمی‌تواند جدا از شرايط بين‌المللی و موقعيت دولت در چارچوب نظام بين‌المللی، معنا و مفهومی داشته باشد. شايد نظر جان فيسكه، پژوهشگر برجسته ارتباطات ]با توجه به تجربه بوسنی[ قابل تعمق باشد. او می‌گويد:

«جهان سوم نمی‌تواند خود را آنچنان كه هست، به جهان عرضه كند. قدرتهايی كه جهان را به تصوير می‌كشند، همانهايی هستند كه به جهان شكل هم می‌دهند.»]8[

 

رسانه‌های ايران و سياست خارجی

اين واقعيت دارد كه ايران در دهه‌های پس از انقلاب اسلامی، همواره در كانون توجهات رسانه‌ای بوده و تيترها وخبرهای بسياری را به خود اختصاص داده است. براين اساس می‌توان پرسيد:

- چند درصد از اين اخبار توسط رسانه‌های ايرانی توليد شده‌اند؟

- روزنامه‌نگاران ايرانی چقدر توان توليد بين‌المللی دارند؟

- آيا روزنامه‌نگاران از يک نظام مستقل تأمين خبر برخوردارند، و منابع آنها چگونه است؟

- روزنامه‌نگاران ايران چقدر در اينترنت حضور دارند؟

- ميزان شناخت تخصصی روزنامه‌نگاران ايرانی از نهادهای بين‌المللی چه اندازه است؟

آنان رويدادهای جهان را بر چه مبنايی برای گزارش برمی‌گزينند، و براساس چه معيارهايی اخبار بين‌المللی را در روزنامه‌های ايران منعكس می‌سازند؟

نگارنده برای يافتن پاسخی برای پرسش آخر، پژوهشی انجام داد با اين عنوان: «بازتاب رويدادهای جهان در روزنامه‌های ايران: بررسی معيارهای گزينش اخبار بين‌المللی در ده روزنامه‌ تهران.» ]9[

او در اين پژوهش با استفاده از روش كيو[34]]= نگرشسنجی[، آرای دبيران بخشهای اخبار خارجی ده روزنامه رابررسی كرد: ابرار، ايران، سلام، كار و كارگر و همشهری به عنوان گونه اول؛ اطلاعات، كيهان، جمهوری اسلامی، رسالت و اخبار به عنوان گونه دوم.

نتايج تحقيق حاكی از آن بود كه هر دو گونه مورد بررسی، به انتخاب خبرهای بين‌المللی دارای كشمكش[35]، شهرت[36]و فراگيری[37] توجه و گرايش بيشتری داشته‌اند.

نكته جالب‌تر اين بود كه به همه دبيران بخش خبر خارجی، 72 خبر مشترک داده شده بود تا از ميان آنها دست به انتخاب بزنند (آنها از انتخابهای يكديگر مطلع نبودند).

انتخابهای آنها نشان داد كه بر سر هجده خبر اختلاف نظر داشته‌اند، و متاسفانه در ميان اين هجده خبر، چهارده خبر مربوط به ايران بود؛ كه اين واقعيت حاكی از تشتت آرای دبيران بخش خبر خارجی ده روزنامه كشور ]كه از زبده‌ترين اعضای بخشهای خبر خارجی هستند[ نسبت به چهره‌ بين‌المللی ايران بود. اين امر در يک كلمه نشاندهنده «ناهماهنگی» است. حال آنكه اصلی‌ترين نياز برای ارائه تصويری حقيقی از كشور، وجود هماهنگی در ميان وسايل ارتباط جمعی و سپس هماهنگی منطقی با دستگاه سياست خارجی است.

اين نوع هماهنگی‌ها اكنون در جهان معاصر در درون طرح و برنامه‌های موسوم به «جامعه اطلاعاتی»[38] گنجانده می‌شود. برنامه‌هايی كه صورت ديجيتالی اهداف كوتاه‌مدت و بلندمدت در هر دو عرصه سياست خارجی و سياست داخلی هستند.

برای مثال، آمريكايی‌ها در حال حاضر دو برنامه در عرصه‌های داخلی و بين‌المللی طراحی كرده‌اند كه مسئول اجرايی آنها «ال‌گور»، معاون كلينتون و كانديدای رياست جمهوری آمريكاست. برنامه‌ داخلی آمريكايی‌ها «زيرساخت ملی اطلاعرسان»[39] و برنامه جهانی آنها «زيرساخت جهانی اطلاعرسانی»[40] نام دارد.

دولت مالزی برنامه «چشم‌انداز 2020»[41] را در دستور كار خود قرار داده است و به دنبال تشكيل دولت الكترونيک است؛ سنگاپوری‌ها پروژه «جزيره هوشمند»[42] و ژاپنی‌ها ابتكارهای تكنوپوليس[43] و تله‌توپيا[44] را با صرف هزينه‌ای بالغ بر دويست و پنجاه ميليارد دلار دنبال می‌كنند ]10[.

پرداختن به بحثها و تئوریهای جوامع اطلاعاتی، مستلزم نوشته‌شدن دهها مقاله و كتاب است و ذكر اين چند نمونه فقط از آن جهت صورت گرفت تا به كمبود چنين فضايی در ايران اشاره شود.

در هر صورت وقتی رسانه‌ها هماهنگ عمل كنند، نه تنها ساعتها و بلكه هفته‌ها مشورت و جلسه را ظرف چند لحظه بر باد می‌دهند، بلكه هم خود و هم دستگاه سياست خارجی را دچار بی‌نظمی می‌كنند.

 

ضرورت آموزش

روزنامه‌نگاران ايرانی برای پوشش دادن به ديدگاههای سياست خارجی ايران و گزارش درست و مناسب تحولات بين‌المللی، به آموزش نياز دارند. در حال حاضر رسانه‌های وابسته به جريان «جهانیساز» و فراملی‌ها، توان و قدرت فزاينده‌ای را در خدمت پيشروی ايدئولوژی نئوليبرال قرار داده‌اند. همين رسانه‌ها، اگرچه بر طبق تئوری كثرت‌گرا[45] بايد اتكا به سازمانهای ميانجی و مدنی را به عنوان يک اصل بپذيرند، اما شديدترين حملات خود را متوجه اين نهادها ساخته‌اند (نمونه: حمله رسانه‌های فراگير «جهانی ساز» به سازمانهای غيردولتی در جريان اجلاس سياتل). در برابر چنين وضعيتی، تئوری و نحوه عمل رسانه‌های ما چگونه است و چگونه بايد باشد؟ بار ديگر بايد بر اين نكته تأكيد كرد كه در بيست سال گذشته، اخبار ايران در رديف خبرهای اول رسانه‌های بين‌المللی بوده است. چند درصد از اين اخبار توسط رسانه‌های ايرانی توليد شده است؟ متاسفانه تحقيقی در اين زمينه صورت نگرفته است، اما می‌توان پيشاپيش سهم ايران را اندک دانست.

روزنامه‌نگاران ايرانی بايد هم از جنبه تتکنيک، هم از لحاظ شناخت اولويتهای سياست خارجی ايران،‌ و هم از نظر شناخت نقش كارگزاران و تصميم‌گيرندگان در صحنه بين‌المللی، دوره‌های آموزشی پيوسته‌ای را بگذرانند. در اين زمينه، شناخت كارگزارانی مانند بانک جهانی، صندوق بين‌المللی پول و سازمان تجارت جهانی به مثابه ابزارهای پرقدرت سرمايه‌داری جهانی در اولويت قرار دارد.

 

ضرورت دستيابی به نظام خبری مستقل

روزنامه‌نگاران ايران در عرصه بازتاب رويدادهای سياست خارجی به منابع غربی بسيار وابسته است. كمبود منابع موثق در اين عرصه برای روزنامه‌نگاران ايرانی، يک مشكل و مانع عمده است. بيشتر روزنامه‌های ايران با توجه به كم‌بنيگی مالی از دفترهای نمايندگی در خارج از ايران برخوردار نيستند و بيشتر از اخبار خبرگزاریهای بين‌المللی بهره می‌گيرند و در واقع تصوير جهانی خود را از آنها خريداری می‌كنند؛ كه اين يک پارادوكس مهلک است. به ديگر سخن، دستور جلسه روز رسانه‌های ايرانی در صحنه سياست خارجی، همان دستور جلسه روز خبرگزاریهای غربی است.

در اين نكته ترديدی نيست كه روزنامه‌نگاران ايرانی، در سطح بين‌المللی، مدافع حركتها و كشورهای تحت سلطه هستند و ستيز با سلطه را دنبال می‌كنند، اما بدون ايجاد نظام مستقل خبرگيری و خبررسانی، تحقق چنين هدفی آسان نيست؛ ضمن اينكه امروز،‌ ساختن تصويری درست و مناسب از سياست خارجی، بدون داشتن سهم در بازار رسانه‌ای، امری ناممكن به نظر می‌رسد.

ايجاد خبرگزاریهای مستقل منطقه‌ای و يا سرمايه‌گذاری يكجانبه در اين قلمرو - به ويژه اگر در قالب ايجاد يک ائتلاف رسانه‌ای ايرانی صورت پذيرد - دستگاه سياست خارجی ايران را در رسيدن به اهداف خود ياری خواهد كرد، اما تا تحقق چنين برنامه‌هايی، استفاده از اينترنت به عنوان يک رسانه دموكراتيک می‌تواند طرف توجه رسانه‌های ايران قرار بگيرد. رسانه‌های ايرانی می‌توانند با شناسايی پايگاههای راديكال و همفكر، اخبار خود را برای آنها بفرستند و آرای خود را با آنها در ميان بگذارند. پايگاههای راديكال دارای تأثير و نفوذ فراوانی هستند؛ چرا كه خود، طرف توجه گردانندگان افكار هستند.

 

طرف رسمی مسأله

متاسفانه به نظر می‌رسد كه استفاده از پتانسيل رسانه‌ای هنوز برای وزارت امور خارجه ايران موضوعيت ندارد، تولد «تلويزيون الجزيره» در قطر كوچک (در قالب يک سی.ان.ان. منطقه‌ای) حاكی از اين غفلت است. عدم اتكای وزارت امور خارجه به انگاره‌سازی رسانه‌ای هم اكنون آسيبهای خود را در ركود بحث گفت‌وگوی تمدنها نيز نشان می‌دهد. به نظر می‌رسد كه اين نمونه بزرگ، گويای كوچک ديدن انگاره‌سازی رسانه‌ای در وزارت امور خارجه ايران باشد. نه مسئولان وزارت امور خارجه و نه روزنامه‌نگاران ايرانی نمی‌توانند تا ابد صرفاً با نيات مثبت در وادی پيچيده و تغييريابنده سياست خارجی حركت كنند؛ چرا كه امروزه سرعت اطلاع‌رسانی رسانه‌های مدرن، دولتها را اسير جبر زمان كرده است: در دوران ديپلماسی سنتی، دولتها زودتر از ديگران از رويدادها با خبر می‌شدند، ولی اكنون رسانه‌ها با ايجاد «سياست عمومی»، دولتها را تحت فشار گذاشته‌اند. به اين ترتيب، دولتها وادار به اتخاذ تصميمات فوری به جای تصميمات عقلايی شده‌اند.

بايد بپذيريم كه رسانه‌های نوين، نحوه هدايت سياست خارجی را تغيير داده‌اند و اكنون قدرت جهانی يک كشور در توان و استعداد ديپلماسی رسانه‌ای آن در ايجاد هويت ملی و ارائه تصوير مكمل بين‌المللی آن نهفته است. ديپلماسی، ديگر پديده اتاقهای دربسته نيست؛ پديده‌ای آشكار است؛ پديده‌ای رسانه‌ای كه هر چه پوياتر باشد، سياست خارجی را پوياتر خواهد ساخت و سرانجام اينكه، فهم ساز و كار جهان امروز بدون درک عميق از نقش مهم وسايل مدرن ارتباطی ناممكن است. نمی‌توان با نگاه ديروز به دنيای امروز نگريست؛ به دنيايی كه با فشردن دكمه ماوس رايانه، ظرف ده ثانيه با سرعتی هولناک وارد اتاق ما می‌شود. هولناک‌تر آنكه جابجاشوندگی اين جهان به حدی رسيده است كه شايد فردا هيچكس مايل نباشد از جای خود حركت كند و كشوری را از نزديک و با چشم خود تماشا كند. شايد فردا همه به تصويرهای رسانه‌ای جهان بسنده كنند. وقتی می‌شود با اينترنت جهان را به درون اتاق خود كشاند،‌ چرا بايد اتاق را ترک كرد؟ مگر الان ديپلماتها، جهان را از ويترين سی.ان.ان تماشا نمی‌كنند؟

 

پانوشت‌ها:

Definitions of diplomacy. Prepared by: Jovan Kurbalija URL: http/www.Diplomacy.edu/units.

Edward S.Herman. “Mexican Meltdown”. Z magazine. Sept 1995.

Majid Tehranian. Global communication and world politics: Domination,Development and Discourse. Lynne Rienner publishers, INC. Colorado, 1999.

Hamid Mowlana. Global information and word communicatin. Sage Publication, 1997. Second edition.

Tim Mcgirk. “Wired for warfare”. Time, the communication Revolution. Special Report. The languages of technology pp.50-51 October, 11, 1999. Vol. 154, No.15.

 جوزف فيچت. «امپراتوری رسانه‌ای، شرلازم» پيام يونسكو. رسانه‌های آزادی. صص 42-38.

Trget Bosnia, inregrating information activities in peace operation, Nato-led operations in Bosnia-Herzgovina (Dec 1995-97) URL: http/call.army.mil/call.

Fiske John, Power play, Power works, 1993. London, verso.

شكرخواه، يونس (75-1374). «بازتاب جهان در روزنامه‌های ايران: بررسی معيارهای گزينش اخبار بين‌المللی در ده روزنامه‌ تهران» پايان‌نامه كارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی دانشگاه علامه طباطبايی. استاد راهنما: دكتر نعيم بديعی، استاد مشاور: دكتر كاظم معتمدنژاد.

Jonn M.Eger, Esquire. “Asia in the global information economy: The rise of Region States, The role of teleconnunicaton.

URL: http/www.rohan.sdsu.edu/intlcomm/taiwan.html


[1] Diplomacy

** شماره‌های درون كروشه به بخش پانوشت‌ها در پايان مقاله مربوط است.

[2] Function of diplomacy

[3] Actors

[4] Presentation

[5] Bridge

[6] Negotiation

[7] Keith Hamilton

[8] Richard Langhorne

[9] Harold Nicolson

[10] N.G.O’S = تشكلهای غيردولتی

[11] Christer Johnson

[12] Karin Aggestam

[13] Globalism

[14] George Ritzer

[15] Mcdonaldization of society

[16] Rationalized systems

[17] Edward.S.Herman

[18] NAFTA

[19] EMU Pan capitalism

[20] Pan capitalism

[21] Political Proselytization

[22] Information

[23] Value-Free

[24] Political Prosedytization

[25] Power of Word

[26] Dayton

[27] IFOR

[28] SFOR

[29] Information campaign

[30] Public Information

[31] Psychological operation

[32] Civil – military Cooperation Information Compaigan = CIMIC

[33] UN PROFOR

[34] Q method

[35] Conflict

[36] Prominency

[37] Impact

[38] Information society

[39] NII: National Information Infrastructure

[40] GII: Global Information Infrastructure

[41] Vision 2020

[42] Inteligent Island

[43] Technopolis

[44] Teletopia

[45] Pluralism

 

منبع: www.e-resaneh.com - نويسنده: دكتر يونس شکر‌خواه

جهان سوم نمی‌تواند خود را آنچنان كه هست، به جهان عرضه كند. قدرت‌هايی كه جهان را به تصوير می‌كشند، همان‌هايی هستند كه به جهان شكل هم می‌دهند. [جان فيسكه]

BACK TO ARTICLES | BACK TO TOP

Home | Iran | World | Articles | Links | About

Contact | Instant Message | Feedback

This website is optimized for Microsoft Internet Explorer

Copyright © 2003 Jabolsa.com | Copyrights | Privacy Policy

1
Hosted by www.Geocities.ws