رهایی
مهر نوش معظمی
در زندگیم تعاریف متفاوتی در باره زن شنیدهام که او "مادینه مرد است"، "کشتزار مرد است"،" بستر مرد است"، "رحم است"، "کارگر آشپزخانه است"،" تشک است" و در تاریخ از او به نام حوا ، کلوپاترا الیزابت اول، سودابه، شهبانو فرح، مارگرت تاچر و... نام برده اند. در شاهنامه فردوسی بارها زیباروی تصویر شده است. حافظ زن را ساقی و دلربای شبهای خود خوانده است.
اما در کمتر جائی میخوانی که زن را یک عنصر انسانی و شخصیت اجتماعی بنامند .در بکار بردن صفات ماده و ... از جنسیت زن استفاده شده و ارتباطی به وضعیت اجتماعی او ندارد. در جائی از تاریخ جنبش زنان خواندم که انسانها زن و یامرد زاده نمیشوند، بلکه زن و مرد تربیت میشوند. در دنیای امروز انسانها بر پایه تقسیم بندیهای طبقاتی، اجتماعی، شغلی، ملیتی، جنسیتی، رنگ پوست و اعتقاداتشان از هم تفکیک میشوند. زن از بدو تولدش به او میآموزند که یک زن است و او جدائی جنسیتی را از آعاز زندکیش بی آنکه خود خواسته باشد میپذیرد. این پرسش همواره در دهن جستجوگرم مطرح بوده که چه اصراری است در دنیایی که مملو از جنگ و گرسنگی و کشمکش طبقاتی است، از نابرابریهای زن و مرد، سخن بگویم؟ مگر نابرابری طبقاتی حل شده است؟ تا زمانی که نابرابری های طبقاتی وجود دارد، آیا سخن گفتن از حل نابرابری زن و مرد در جامعه طبقاتی مفهومی دارد!؟ علیرغم مبارزات صد ساله زنان برای حضور فعال در عرصههای اجتماعی و سیاسی، واقعیت این است که در وضعیت آنان چندان بهبودی حاصل نشده است. زنان در خیلی از زمینهها ارزش انسانی خود را از دست دادهاند و به عنوان کالا خرید و فروش میشوند. در دنیای بردگی مدرن، بی حقوقی و ستم به زنان آشکارا در دستور جامعه طبقاتی و مردسالار قرار دارد و این تنها محدود به عرصههای خانوادگی و جنسیتی نیست و عمیقا در مناسبات طبقاتی اجتماعی ریشه دارد.
در این مقاله قصد دارم از زنانی بنویسم که خود نیز از یاد بردهاند انسان هستند. برای نوشتن ناچار هستم به یک تقسیم بندی دست بزنم. من در کشور سوئد زندگی میکنم ولی موقعیت من با همکار سوئدی من بسیار متفاوت است. سوئد یک جامعه سرمایهداری است.همکار من در یک جامعه سرمایهداری زندگی میکند که طی صد سال اخیر تحول و دگرگونیهای سریع سطع زندگی مردم را بسرعت ارتقاء داده است. اما زنان هنوز در این سرزمین برده جامعه سرمایهداری هستند و من از یک جامعه سرمایه داری سنتی آمدهام با خطرات و مشکلاتی که حتی شنیدنش برای یک زن سوئدی غیر قابل فهم است.زن سوئدی در کشورش از سوی دولت و به علت فرهنگ و قوانین غیرانسانی غالب بر جامعه سنگسار نمیشود. اینها دردها و نگرانیهای ما را قرنها پیش تجربه کردهاند و اکنون با آنها بیگانه هستند، نا آشنا با مذهب و سنتهای حاکم بر جوامع متخلص به اسلام نظیر ایران پاکستان ، افعانستان عربستان سعودی. و سنتهای عقب مانده به نام ارزشهای فرهنگی، قومی، نژادی، ناموسی، نجابت و ازدواج که خانواده پدرسالار نبض آن را به دست داشته و سرنوشت زن را رقم میزند.
با قلمم سفری را آغار میکنم و از روی دلتنگی "وطن" به لرستان میروم. در بروجرد به هنگام سحر به زنان بالا بلند نان فروشی برخورد میکنی که با جامه محلی فرسوده، سبدهای پر از نان تازه بر سر دارند و کیلومترها راه ده تا شهر را با پای پیاده پیمودهاند تا در نخستین ساعات روز نان خود را در میدان شهر به فروش برسانند. در این سفر برای شوکت زن رحمان آسیاببان ده و نایی هم دست تکان میدهم:
شوکت شخم میزد. آشپزی زن کدخدا را میکرد. نان خود و خانواههای پولدار ده را میپخت. با گله به صحرا میرفت. درو میکرد و از هفت فرزند خود نگهداری میکرد. مرد ضعیف احوال او روزها را در آسیاب می گذراند. شوکت از نظر عقلی و فکری بر مرد خود برتری داشت.
بی تردید شوکتها در این جهان سایه و روشن نامهربان استثنا نیستند. من در سفرم به دیدار زنانی میروم که برای رفع جنسی مبارزه نمیکنند، اما رنجی میکشند که هم خود وی و هم ما به آن آگاهیم. آنها مناسباتی را به ناچار پذیرفتهاند که به آنها ستم روا میدارد و با خارهایی که دین در جشمان آنها میپاشد، روزگار را می گذرانند و بجای اندیشیدن به قیام با حجاب رنگین خشم خود را فرو مینشانند. تمام مبارزه آنها در تغییر رنگ روسری و مانتو و آرایش و آزادیهای فردی خلاصه شده است. کاری به کار مسائل اجتماعی و سیاست ندارند.
آزادی دور می شود زن محتاط نگاه می کند و نمی گوید بامداد کجاست!!
سیستم سرمایهداری سنتی جمهوری اسلامی با استناد آیات فرآن زن را صعیف و ناقص العقل ، برده و ضعیف می داند . اما در صبحت از ستم به زن نمی توانیم فقط جمهوری اسلامی را مقصر بدانیم . در دوران پهلوی زن از چه نو ع حقوقی برخودار بود؟
اقدام اجباری و عجولانه رضا شاه 1314 کشف حجاب در بخشی بزرگی از ملت پذیرفته نشد و فئودالها وبورژوای تجاری ایران در مقابل این امر مقاومت کردند و در نیتجه چادر هرگز به صورت عمومی برداشته نشد . کشف حجاب با اعطای حقوق سیاسی نبود و همین طور قانون مدنی هم بر مبنای شر ع تصو یب شد .
شاه سرنگون شده از سوی خلق ایران هم علی رغم باور های شخصی خود در ارایه نظر های مترقی و وارد کردن زنان به محیط کاری و اجتماعی مردی سنتی و مذهبی بود و از این نظر بین سنت و مدرنیته در نوسان بود . او نگاهی سود جویانه و استمار گرانه به زنان داشت . برای او زن وسیله ای برای لذت و زاد ولد بودند . محمد رضا بزرگترین افتخارش در تاریخ سلطنت این بود که بالاخره ولیعدی به ملت داده بود .او بر خلاف پدرش که بزرگترین فئودال ایران بود ، یکی ار قدرتمند ترین سرمایه دار ایران شدو زن ایرانی را از بند فئودال به بند سرمایه داری منتقل کرد. در این دوره سطع سواد زنان بالا رفته بود و زنان تحصیلکرده بویژه تحصلیکرده خار ج در ادارت اشتعال داشتند. اما جنبش زنان تا جایی می توانست پیش برود که دولت شاه اجازه می داد . از این روی فمنیسم دولتی فعال شد که تاثیر منفی بر جنبش زنان و بر آگاهی دادن زنان از هویت اجتماعی شان داشت .در واقع یک حرکت بود و نه یک جنبش . باید یادآور شد که بعد از قیام 28 مرداد جنبش مستقل زنان بوجود نیامد . تمام حرکت های زنان و نشریات زیر کنترل ساواک عمل می کرد .
امابیشتر شدن فاصله بین طبقات مختلف مردم و دیکتاتوری حکومت شاه و استثمار گام به گام زنان را در جریانات سیاسی قرار داد . زنان که سالیان دراز به عنوان حامی مردان راه مبارزه آنها را هموار کرده بودند در دهه 50 از زیر سایه مردان بیرون آمدند و خود به عنوان انسانهای متعرض آگاه درمقابل حکومت شاه قرار گرفتند . روزها و ماه ها در سلول های انفرادی ساواک زیر شکنجه و تجاوز مقاومت نمودند .بالاخره تحولات از جمله انحاط کشاورزی سنتی ، وبیخانمانی میلیونها کشاورز ، سقوط کارگاه های دستی و ایجاد کارخانه های مونتاژ ،و ورود کالاهای خارجی،شکست سرمایه های کوچک داخلی ، و در نتیجه تضاد روز افرون فقر و بیخمانی مردم را به خیابانها ریخت . در این روزها انسانهاباهمدیگر در خیابان بودند .زنان و جوانان عمده ترین نیرو های انقلاب شدند .آزادی واقعیتی شده بود و بوی شکوفه های جوان در آفتاب زمستانی رو ح را از نگرانیها آزاد می ساخت.. در آنجا و در آن سال 57 در ارامش پیروزی بر استبداد شاه انسانها چشم به راه معنای حقیقی زندگی بودند.انقلابی نیزدر رفتار زنان نیز صورت گرقته بود.شخصیت زنان تحت تاثیر محیط شکل تازه ای می گرفت و استعداد ها باید از درون سیاهی طبقاتی بیرون میزد. آسمان واقعا آبی بود.
اما متاسفانه از آنجا که اپوزیسون غیر مذهبی و یک بخش از اپوزیسوزن مذهبی که در اواخر سلطنت شاه قدرت یافته و رشد کرده بودند ، ریشه در میان مردم نداشتند و قدرتهای خارجی هم از رهبران جمهوری اسلامی پشتیبانی بیدریغ می کردند،نتوانستند قدرت سیاسی را بدست بیاورند. نظام سرمایه داری به رژیم اسلامی نیازمند بود که با زور شمشیر اسلام جلوی رشد کارگران عاصی و آمیختن آنان را با جنبش دانشجویی بگیرد . دراین عصر زنان به فعالیت های سیاسی گرایش داشتند و می رفتند که درهای دانشگاه ها را بر روی خود باز کنند .بزرگترین هراس خمینی هم از محیط دانشگاه بود.باین جهت تمام زمینه ها برای از بین بردن رو ح و نفس زنان با فرمان ملاهای متعصب آغاز شد. اقدامات سزکوبگرانه علیه زنان در طول سه سال 1979 تا 1981 به اجرا در آمد ( انقلاب فرهنگی و بسته شدن دانشگاه ) و جنگ آعاز شد!
جنگ ایران با عراق ضرر با وجود تمامی ضرات مالی برای ملت پایه های حکومت ملاها را محکم کرد برای مطمین شدن دولت از تحکیم خود اعدام مبارزین در زندان ها و سرکوب اپوزیسیون لازم بود.. اقوام مختلف ، اقلیت ها و زنان مورد خشونت بیشتری قرار گرفتند. در نتیجه زنان از قلمرو سیاسی و اجتماعی حذف شدند . 1979 زنان مقام بالا مورد تهاجم فرار گرفتند؛ قصات ،وکلا ، مهندسین استادان ، پرستاران . معلمان در سنند ج به ا تهام فحشا اخراج شدند... ارتباط مردم عادی بتدریج با اهداف و آمال گروههای سیاسی مبارزه طلب قطع شد که با رژیم و آن ارزشهای پوسیده فرهنگی در پیکار بودند . این سیستم سرمایه داری سنتی که خود مظهر فساد و درو غگویی است و زن را به شکل یک کلفت و ابزار جنسی می بیند،کوشید با توسل به مذهب و سنت و فرهنگ او را بیشتر در حبس نگاه دارد.خرید و فروش زنان جوان و دختران بدون پرده پوشی رایج تر شد.اختلافات طبقاتی اهمیت فوق العاده ای پیدا کرد که از میان بردنش کار مشکلی شد . کتک، شکنجه، تحقیر، شلاق ،تجاوز و بردگی سکس پدیده های جامعه ایرانی شد. از آنسوی دولت که برای ساختار ایجاد یک جامعه اسلامی ناموفق ماند ه بود ، ولی موفق شد که در ذهن کثیر ی از زنان یک باور را بکارد که او زن است و باید رفتارهای زنانه داشته باشد.ذهینت فرهنگی و اجتماعی هم به زن امر می داد که باید رفتارش اسلامی باشد و زن را به دنیای مجزای زن و مرد پرتاپ کرد و آرزوهای ساده او را در نیرنگ و وحشت بلعید. در محرومیت ها و ممنوعیت ها و کمبود آن آرمال های خلقی زن در جهتی دیگر اما کماکان تحت پوشش دنیای سرمایه داری ولی مدرنیته لوس آنجلسی راه خود را دنبال کرد. که به تبعیت از همین تبلیغات دوباره درس گرفت که زن است و حق انتخاب ندارد باید باسینی چای به انتظار باشد که در جریان یک معامله از تملک پدر به مایملک شوهر منتقل گردد . بنابراین کالا است وباید دلربا ،زیبا ،مطلوب و فریبنده و پذیرفتنی باشد و قابل تحمل و رلهای جنسی خود را در رابطه زناشویی صیغه و تن فروشی به اجر در بیاورد. دنیای سرمایه داری سنتی با آموزشهای خار ج از خانه بیشتر و بیشتر و عمیقتر روی ذهن و شخصیت زنانی می نشیند که حتی کمترین خواسته های خود را نمی شناسند و با همین هدف در آثار باصطلا ح هنری و سینمایی زن خودر ا می بیند که اسیر است و مردی همیشه می اید که او را نجات دهد . برای نجات یافتن باید زیبای خود را حفظ کند . و از این روی بین دختران بی شوهر و بیوه های تنها در سالهای اخیر جراحی بینی ، سینه . شکم ، چانه ، کشیدن پوست روا ج داشته است . خود من دخترانی را می شناسم که با کار اضافه و تن فروشی پول عمل جراحی را بدست آورده اند. در این عصر هر ج و مر ج تحصیلات نیز کافی نیست . دید عقب مانده و ایده لوژی مذهبی و بورژوایی بر زن مسلط شده و به زنان درس می دهد که زیبای ، از خود گذشتگی از خوبیهای زنانه است که کمتر بدانند و از فهم پایینتری برخودار باشند.
با وجود این از اینجا و آنجا می شنویم که جنبش زنان در ایران فعال است . حالا که چادر نه تنها قابل قبول بکه اجباری است ، زنهای مذهبی از خانه ها بیرون زدند، اما با پیروی از عقاید ضد بشری مذهبی مبارزه قدم بر میدارند . این فعلان به علت اعتقادات خود در جریان همکاری با رژیم ضد انسانیت و برابری قرار می گیرند. و از فتوای های آیت الله منتظری استقبال می کنند. خود این زنان مذهبی آگاه هستنند که قوانین جامعه بر علیه همه زنان است ولی آنان هرگز قصد اعتراض به قوانین را ندارند. اما زنان سکولار نیر در دهه اخیر جنبش های زنان را تشکیل داده اند که موضع آنان الویت مسئله زن بر مسایل اقتصادی و اجتماعی است . همین عامل این فعالین جنبش زنان سکولار را از مردم عادی جدا می کند .اینگونه زنانی که هیچگونه تجربه های مشابه و تلخیهای مشترک با دیگر زنان از طبقه زحمتکش کارگر را ندارند.. اکثر آنان از 20درصد گروه مرفه جامعه می آیند، اقلیت کوچکی بدور از اکثریت گرسنه و بیکار و زخمی. انها دلایل خودکشی خانواده ای کارگر را بمسخره می گیرند که زندگی زیبا است ! و نمی خواهند بگویند که خودشان با اتکا به امکانات مالی و فرهنگی پدران تحصیل کرده اند ، توانا در تئوری و ناتوان در ایجاد رابطه با زنان کوچه و پس کوجه ها هستند ؛ آن زنانی که سبزی پاک میکنند و یا آش رشته می پزند ، در پی تهیه جهاز دختران می دوند ،صف طویل زنان در اطاق های فالگیرها و سفره های مجلل حضرت ابوالفضل ! فعالان زن در ایران نمی خواهند یا می ترسند که پا را فراتر از مرزها بگذارند تا بتوانند در برگیرنده یک دگرگونی در وضعیت زن با شند .دریغ که در رفا با اسودگی خاطر با غرور در تریبون ها از رنج زنان می گویند ولی نمی دانند که چرا زنان کارگر در مراسم باشکوه روز هشت مارس و سخنرانی ها ، کنفرانس ها شرکت ندارند .وفتی که خود آنان پشت میزهای چوب گردو مقاله می نویسند، برایشان غیر قابل هضم است که صاحبان سرمایه با حربه می کوشند که زن را از دنیای کار بیرون رانند و یا از او بعنوان یک کارگر ارزان استفاده کنند ، چرا که و ضعیت جسمی زن ، ماهی یکبار عادت ماهانه ، حاملگی ، زایمان و بچه داری برای تجمع ثروت مانعی است
اگر روزی جنبش های زنان در یک موضوع به توافق برسند که یکی ار اساسی ترین مسئله اصلی در زندگی زن معاش است و استقلال اقتصادی میتوان باور کرد که مبارزه زنان در حد ظواهر باقی نمانده است و برای رهایی انسانهای دردمند گامهای برداشته می شود .زیرا شرایط اقتصادی جایگاه اجتماعی زن را تعیین میکند ( ازدواج های اجباری تحمل خشونت خانگی شوهر فحشا ، اعتیاد و بیسوادی ..
اما همه ما واقعیت اصلی را از خاطر برده ایم که ایران کشوری جوان است و هر سال هزاران نو جوان پا به بازار کار می گذارند، دخترانی که به طبقه ممتاز تعلق ندارند و بی پناه و سرگردان در اجتما ع با آمال های خود بدام دینای کثیف سرمایه داری می افتند! بسیاری از خانواده ها قادر به حمایت مالی از جوانان خود نیستند . پید ا کردن کار برای دختران جوان یک مشکل اساسی است . و متاسفانه خودفروشی یک شفلی است برای دختران در سالهای اخیر . اما قلمم در سفر خود با خوشحالی می بیند که در میان این جوانان دخترانی هستند که خواستار تغییرات و عاشق آزادی میباشند . برای یک خیزش رادیکالی باید دختران جوان را یاری داد تا افق آ مال خود را تا آن بالای آسمان آبی ببرند . جای که آزادی واقعی است نه در وفق دادن با بیکاری به کارهای پست روی بیاورند. تا بالع تر و پخته تر خواستهای خود را جستجو کنند و دور از بستر نظری ناسیونالیستی ، برتری طلبی ها ی ملی و قومی و مذهبی و فردی در جربانات تحولات فکری عصر روشنگری قرار گیرند . این به یک سازماندهی صحیح و اصولی و همکاری و همفکری احتیاج است به آموزش تا جوانان ارزش تام و تمام خود را بمثابه یک انسان بشناسند. باید با تبلیعات توهم آمیر مبارزه کرد. زنان و دختران بی تجربه و ناآگاه از حقوق خود راهی دراز را در پیش دارند، برای دانستن و رسیدن به رویایی فار غ از نابرابری و ستم تا دیگر از قربانیهای ساختار نظام سرمایه داری کاسته شود که هیچ زنی فدای رضایت انسانی دیگر نشود.