در حاشيه يک قتل ناموسی در سويدن

کاوه اميد

سه شنبه، 15 آذر، 1384 –

منبع: http://payaam.persianblog.com/

برخی از افغانها گاه گاهی شاهکار می آفرينند و با اعمال  متفاوت شان، در مقایسه با بقيه مردم جهان، شگفتی بر می انگيزند. يکی ازين شاهکارها قتل فجيعی پسر 20 ساله به اسم عباس رضائی توسط خانواده ای اهل افغانستان درشهرک هوگسبي از هومه های  شهر اسکارهامن واقع درايالت کالمر سویدن است. عباس رضايی،  پناهجوئی از افغانستان بود که از مدت دو سال به اينسو درشهرک کوگه واقع در 10 کيلومتری شهر شليفتيو در شمال سويدن زندگی و تحصيل می کرد. شگفتی اين حادثه در اين نکته نهفته است که اينبار برخلاف روال معمول قتل های ناموسی بجای دختر پسر را به قتل ميرسانند. چون در اغلب قتل های ناموسی این دختر است که تاوان رابطه احساسی و عاشقانه اش را با جانش ميپردازد.

 

روز جمعه تاريخ 18 نومبر روزنامه های سویدن خبر حادثه قتل پسر 20 ساله پناهجوی متولد افغانستان را در اپارتمانی متعلق به يک خانواده ای افغان ساکن شهرک هاگسبی منتشر کردند. طبق گزارش روزنامه عصر سويدن ايکسپريسن، که بيشترین گزارشها دراين باره را با جزئيات منتشر ميکند، اين حادثه را يک قتل ناموسی خوانده است و مقامات قضائی محلی نيز اين مسئله را تائید نموده اند. گزارشها از رابطه عاشقانه مقتول با دختر 16 ساله ای که عباس رضايی توسط خانواده اش در اپارتمان شان به قتل رسيده بود، پرده  بر داشتند.

 

عشق بر روی سيمهای داغ انترنت:

انترنت امکان تماس انسانها (البته آنهای که به اين تکنولوژی ارتباطات دست رسی دارند) را بطور چشمگيری ساده نموده است. همه روزه هزاران هزار انسان ازاين طريق باهم باب آشنايی باز مينمايند و هزاران ديگر به مشکل نظير عباس رضايی گرفتار شده و سرنوشت شان به گونه ی غم انگيز  و هوالناکی رقم ميخورد. عباس رضايی و معشوقه اش نيز جزء همين نسل جوان دژيتالی بودند که سرنوشت اسفناک و نامراد سراغشان را گرفت و به حيات کوتاه عشق شان برای ابد پايان داد. دو جوانيکه عشق را از طريق سيمهای داغ انترنت با هم قسمت کرده بودند، ولی جنايتکاران مرتجع با دستان خون آلود شان با کارد و چاقو گلوی عباس را وحشيانه دريدند و معشوق نامرادش را نيزدر عنفوان جواني از زندگی شاد و خوشبخت محروم نمودند.

 

اين دوجوان طبق يک روايت از طريق م.اس.ن در انترنت، و به اساس گزارش ديگر از طريق افغان سايت، سایت چاتی افغانها با هم آشنا ميشوند. اين آشنايی منجر به رابطه داغ عاشقانه ميگردد.آنها مدت درازی باهم تماسهای عاشقانه داشته اند و تا اينکه خانواده ای دختر درجريان قرار ميگيرد. پدر و مادر دختر با جديت خواسته ای ازدواج دخترشان را با پسر که او دوستش دارد را رد ميکنند و تصميم ميگرند تا دختر را بر خلاف ميلش در قيد ازدواج پسر کاکایش که در دانمارک زندگی ميکند، در آورند. اين تصميم خانواده  با مخالفت جدی دختر روبرو ميشود، چون وی وعباس رضایی عاشق نامرادش با هم تعهد کرده بودند باهم خواهند ماند. اما دختر بدون اجازه پدر و مادرش از خانه فرار کرده  و مدت يک ماه با عباس رضائی زندگي ميکند. مقامات اداره امور اجتماعی هاگسبی شهرک محل زندگی  دختر و خانواده اش از اين رابطه مطلع بوده و با اين دو در تماس بوده اند.اما بالاخره با مشوره ای مقامات اداره امور اجتماعی شهر مذکور و با تماس تلفني که اين دو با خانواده دختر دارند، همه به اين موافقت می کنند که بعد از بازگشت دختر نزد خانواده اش آنها وی را با عباس رضائی نامزد خواهند کرد.

 

مراسم نامزدی:

 

طبق گزارش روزنامه های سويدن عباس رضايی و معشوقه اش تنها در مدت يک شبانه  روز باهم نامزد بوده اند. آنها  بتاريخ 14 نومبر 2005 دو حلقه ای نامزدی را از مغازه ای طلا فروشی گولد سميت واقع در شهر شليفتيو خريداری نموده بودند. فروشنده در مصاحبه ی با روز نامه محلی اظهار داشته است که آنها تنها اسم کوچک خود را همراه  با تاريخ نامزدی شان (14 نومبر2005) بر روی حلقه ها حک نمودند.

 

پرواز بسوی مرگ:

دختر قبل از پرواز بسوی هوگسبی با مادرش تماس تلفنی داشته و طبق گزارشها مادرش وعده  داده  بود که اگر با هم خانه بيايند برايشان مراسم عروسی و جشن برپا خواهند کرد.

سه شنبه تاريخ 15 نومبر کارکنان اداره خدمات اجتماعی هوگسبی در میدان هوايی کالمراز آنها پذيرايی نمودند و به عباس رضايی پيشنهاد آپارتمان برای گذراندن شب را مينمايند، ولی وی نمي پذيرد. کارکنان آنها را تا خانه خانواده دختر همراهی ميکنند و سپس بحال خود رها شان مينمايند.

مارگريتا يوهانسون رئيس اداره تامين برد و امورخانوادگی شهر هوگسبي درمصاحبه اش با روزنامه ايکسپرسن اظهار نموده است که وی با خانواده دختر بارها تماس داشته و برای آشتی ميان آنها ميانجگری و مدت يک ساعت با خانواده در مورد موضوعات مختلف گفتگو داشته است. وی اظهار نموده است که خانواده ای مذکور در رابطه ملاقات با دختر شان و عباس نظر مثبت داشته اند.

 

گزارش های روزنامه ها حاکی از اين است که توافق ميان پسر و دختر و ميانجگری مارگريتا يوهانسون رئيس اداره تامين برد و امور خانوادگی شهر هوگسبي بخاطر پهن  دام مرگي بوده است تا دختر و پسر را به دام بياندازند.

خانواده دختر روز جمعه تاريخ 18 نومبر طبق قرار ملاقات که با اداره سوسيال داشتند بر سر قرار حاضر نمي شوند. این باعث ميشود که اداره مذکور پليس را در جريان قرار دهد. پليس بلافاصله به محل واقعه سر زده  و متوجه ميشود که کسي در منزل نيست. وقتيکه در را مي شکنند و وارد خانه ميشوند با پيکر پاره پاره عباس مواجه ميشوند.

پليس محل با استناد به شهادت همسايگان خانواده مذکور اظهار نظر کرده است که عباس رضايی در ميان شب های سه شنبه و چهار شنبه به قتل رسيده است. اين خانواده بعد از ارتکاب قتل عباس رضايی به دانمارک فرار ميکند و در منزل پسر کاکای دختر، کسيکه قرار بود دختر را به زور با وی عقد نمايند،  تا جمعه 18 نومبر بسر ميبرند و سپس بتاريخ 19 نومبر خود را تسليم پليس ميکنند. هم اکنون پدر و مادر دختر به شمول برادر 17 ساله اش که به قتل عباس رضايی اعتراف نموده است در انتظار حکم رای دادگاه در زندان بسر ميبرند.

 

عوامل و انگيزه های قتل عباس:

عواملی راکه مطبوعات سويدن با نقل قول از مقامات پليس و قضايی بمثابه عامل قتل عباس رضايی بر ميشمارند، ميتوان چنين خلاصه نمود: نخستين عامل را ناموسي مینامند. دومين عامل را تفاوت سطح زندگی خانوادگی برميشمارند که ميتوان آنرا تفاوت طبقاتی خواند که عباس نيز در گفتگوهايش بادوست نزديکش از آن حکايت نموده بود. چنانچه روز نامه ايکسپرسن در گزارش سایت خود بتاريخ 25 نومبر از قول دوست عباس نوشت: "که وی(عباس) برخاسته از مردم عادی است و خانواده ای نامزدش از طبقات بالای جامعه و مذهبی ميباشد."(1)

همين روزنامه به نقل از همان منبع مينویسد که: "عباس يک کمونیست بود، کمونيست از نظر خانواده مذکور برابر بامنکر خدا محسوب ميشود."(همان منبع).

 

اما مهمترين عامل که همه روی آن تاکيد دارند همان قتل ناموسی است که عامل برجسته اين جنایت هولناک را تشکيل ميدهد. پديده ايکه در افغانستان وجود دارد. اما متاسفانه آمار دقيقی در مورد قتلها ناموسی در افغانستان وجود ندارد.

 

 

قتل ناموسی چيست؟

قتلهای ناموسی، قتلهايی تعريف ميشوند که پدر، برادر، شوهر و يا مردی از خويشاوندان نزديک با انگيزه حفظ ناموس، زنی را که به دليل سرباز زدن از پذيرش ازدواج اجباری  و يا متهم بودن به برقراری رابطه با مردی برخلاف خواست خانواده، داشتن رابطه با مردی در داخل و يا خارج از(چهارچوب) ازدواج و حتی مورد تجاوز قرار گرفتن از سوی مرد ديگری انجام می شود، به قتل ميرسانند (2).

قربانيان اين قتلهای از قبل برنامه ريزی شده، معمولأ زنان و دختران هستند و نه مردانی که با آنها رابطه داشته يا به آنها تجاوز کرده اند، ولی اينبار درمودر واقعه عباس رضايی بنا بدلايل که هنوز روشن نشده است قاتلان بجای قتل دختر، پسر را با ضربه های کارد و چاقو از پا درآوردند. ممکن است که قتل دختر جزء برنامه ای بعدی آنها بوده باشد و بنابر سنگِنی که مرگ عباس بر روی اعصاب و ذهن آنها آورده است، فرصت تصميمی را نداشتند.

مردسالاری رابطه جنسی قبل از ازدواج و يا بيرون چهارچوب ازدواج زنان را تهديد جدی برای مرد و ناموس خانواده تلقی ميکند. مقوله قتل ناموسی رابطه ای مستقيم با استفاده غير مجاز زن از جنسيت خودش و يا رفتار غير قابل پذيرش که در جامعه نرمال تصور ميشود، دارد. اين گونه تصور ميشود که زن بواسطه ای نظر و يا عمل واقعی خود، که منجر به شکستن ارزشها پذيرفته شده جامعه مبنی براينکه چگونه زن خود و رفتار خود را عيار کند، حيثيت و ناموس خانواده را زير پا گذاشته است.

قتل ناموسی، یکی از روشهای خشن و ضد انسانی کنترل جسمی زنان و اعمال قدرت بر آن است. این قدرت غالبا از سوی جنس مذکر( پدر، برادر، شوهر و حتی عموها و پسر عموها) اعمال می شود و رسوم و فرهنگ حاکم بر جامعه ای که قتل ناموسی در آن وظیفه مردان، به عنوان پاسداران ارزش های خانواده، به شمار می رود، از این عمل حمایت و پشتیبانی می کند. براساس اطلاعات سازمان ملل و سازمان عفو بين الملل، قتل ناموسی بيشتر در  نقاط مسلمان نشین دنیا و میان جوامع اسلامی رايج است  و براساس این رسم خلاف حقوق بشر، نه تنها رابطه پنهانی زن با مردی دیگر مرگ او را به همراه دارد بلکه هر گونه شک و تردیدی در مورد تجاوز احتمالی به زن یا حتی حرف زدن او با مرد بيگانه نیز باعث می شود تا به آسانی حکم قتل او صادر شود (3).

 

افسانه خاشع از مبارزان برابری طلب جنبش سوسياليستی افغانستان راجع به قتل های ناموسی  چنين مينگارد:

« فرهنگ مردسالار و قوانين شرعی به  مردان مي‌آموزد که  بايد نگهبان "ناموس زنان و دختران" خود باشند و به خاطر حفظ آن حق دارند  به خشونت دست بزنند.

بار ها شاهد قتل‌هاي‌ ناموسي‌ بوده ايم‌، تاكنون‌ زنان‌ و دختران‌ بسياري‌ در شهرهاي‌ كوچك‌ و بزرگ‌‌ و حتی در دل تمدن غرب توسط ‌ خويشاوندان‌ نزديك‌ خود( پدر، برادر، شوهر، کاکا و پسر کاکا) به‌ قتل‌ رسيده ‌اند. سال‌ها‌ است ‌ اين پديده‌ شوم به‌ بهانه‌ رابطه‌ با غير  وجود دارد. از قانون‌ واهمه‌يي‌ ندارند. اغلبأ قتل های که به خاطر حفظ ناموس و غيرت صورت می گيرد به پوليس گذارش داده نميشود،  زنان را بي سر و صدا می کشند. اگر هم پوليس از جريان امر باخبر شود آنرا تحت عنوان مسئله شخصی و مشکل خانوادگی مورد بررسی قرار نمی دهند.

دختران جوان که مورد تجاوز جنسی قرار می گيرند و ممكن است كه تجاوز سبب باردارى ناخواسته آنان شود، فاميل و فرهنگ عقبمانده ارتجاعی و سنتی حاکم آن را نميپذرند و سنگ ملامت را به سوی دختران پرتاپ ميکنند. با زنانى كه مورد تعرض قرار ميگرند طورى رفتار ميکنند که گويا با شخص متجاوز تبانى كرده است، زنان و دختران زيادی از اين شرايط دچار بدنامى شده اند،  بسياری اوقات برای جلوگيری از بد نامی و آزار، دردمندانه سکوت را بر افشاء مسئله ترجيع ميدهند. در صورت افشای مسئله بعضی از اين دختران به دست پدران، برادران باغيرت و يا مردان نزديک فاميل به قتل ميرسند.«4»

                                                            کارگری خپه شماره دوم نومبر 2005

 

موصوف به خوبی توضيح ميدهد که چگونه این نگرش ریشه در مناسبات اجتماعی و اقتصادي دارد، اين پديده با تأسف هنوز در بین مردم ما رايج است و حتی درسويدن هم به اجرا در می آيد. بسیاری از مردان به زن به عنوان موجودی که مهمترین کار کردش "ارضاء غریزه جنسی مرد" است، می نگرند. اعتقاد اسلامی هم  نگرش موجود در اجتماع  نه تنها رد و باطل اعلام نمیکند بلکه طبق نص صريح قرآن به آن مشروعيت می بخشد:

زنان کشتزار شمایند برای کشت به انها نزدیک شوید هرگاه مباشرت آنان خواهید و برای ثواب ابدی چیزی پیش فرستید و از الله بترسید و بدانید که نزد او خواهید رفت.(5)

اين ديد گاه مرد را مجاز ميشمارد تا هر چه دلش ميخواهد به زن اعمال نمايد. در تفکر زن ستيزانه و مرد سالارانه اسلامی تمام ارزش و کرامت انسانی زن در پاکدامنی اش متبلور می شود و به مردان تلقین می شود که زن کالایی در تملک او است و هر گونه تماس وی با مرد بیگانه سبب لکه دار شدن کرامت و شان انسانی او می شود.

 

ریشه های قتلهای ناموسی به نوع نگاه جامعه به زن بر می گردد. و به دلیل توليد و باز آفرينی ارزشها و اخلاقيات مردسالارانه و نوع انديشه های حاکم در جامعه، حضور زنان در اجتماع با شک و گمان همراه است. در این وضعيت شادی، خندیدن و هر نوع رابطه زن با جنس مخالف با تفاسیر گوناگون همراه می شود.

 

خلاصه اينکه خانواده دوست دخترعباس رضایی انتخاب دختر را به رسميت نشناخت و طبق  اظهارات پسر کاکای دختر که در دانمارک زندگی ميکند، در مصاحبه با روز نامه ايکسپرسن چاپ سويدن:« چون عباس و دوست دخترش رابطه جنسی داشته اند عباس را کشتند(6).» نشان ميدهد که اين یک  قتل ناموسي و جنسي است و قتل های ناموسی در هر حالت که رخ ميدهد محروم ساختن انسان ديگر از قيد حيات است و مرتکبين آنها جنايتکار هستند.عباس رضايی  هم انسانی بود که بخاطر عشق و دوست داشتن وی را با کارد و چاقو قطعه قطعه نمودند. باید تلاش کرد تا اين جنايت وحشتناک تکرار نگردد.

 

منابع:

    http://www.expressen.se/expressen/jsp/polopoly.jsp?a=476267   2005/11/28

     Odeh, L.A. i Feminism and Islam (ed. Mai Yamani), 1996.

     UNFPA - United Nations Population Fund, http://www.unfpa.org Violence Against Women and Girls.

     http://www.asrejadid.org/sapa_2.pdf

5)      قرآن سوره بقره(۲) آیه ۲۲۳

      http://expressen.se/index.jsp?a=475526   2005-11- 29

سه شنبه، 15 آذر، 1384 - Omaid payam

 

 

 

گزارشی از یک نشست پربار / فرناز سيفي

پنج شنبه 2 آذر 1385

وبلاگ امشاسپندان

وبلاگ امشاسپندان: گمان نمی کنم دفتر موسسه کنشگران داوطلب هیچ وقت به اندازه دیشب، این تعداد فمینیست را در خود جا داده باشد. حدود سی فمینیست مراکشی، بلژیکی و ترکیه ای برای سمینار " زنان در جوامع در حال تغییر" که فردا برگزار می شود به تهران آمده اند. به این تعداد حدود بیست نفر از فمینیست های عضو کمپین " یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز" را نیز اضافه کنید و تصور کنید که دفتر کنشگران داوطلب دیشب چه ازدحامی داشت.

این نشست خصوصی، برای آشنایی فمینیست های بلژیکی، مراکشی و ترکیه ای با کمپین" یک میلیون امضا برای تغییر قوانین تبعیض آمیز" اهداف، شیوه ها و اعضای کمپین بود. قبلن هم نوشته بودم که ایده این کمپین در حقیقت از حرکت فمینیست های مراکشی گرفته شد که یک میلیون امضا را جمع آوری کرده و نزد پادشاه خود برده و خواستار تغییر قوانین شدند. دیشب، درباره نحوه کار خود و برنامه ریزی های خودو قوانینی که تغییر کرد توضیحات خوبی دادند. چند بار تکرار کردند که شرایط سیاسی کشور بسیار مستعد چنین امری بود و از سوی خود دولت حمایت شدند؛ حتا بودجه کمپین را نیز خود دولت تامین کرده بود. حالا خودتان مقایسه کنید با وضعیت ما که مدام زیر ضرب و سرکوب حکومت هستیم و هیچ حمایتی نمی شویم ( حتا از سوی بسیاری از فعالان سیاسی و اجتماعی و حقوق بشری و غیره) ... یکی از بچه های کمپین سوال کرد که آیا هرگز با خشونت پلیس یا برخوردهای حکومتی مواجه شدند و مراکشی ها با حیرت جواب دادند که هرگز و چرا باید با آنها برخورد بشود؟ خلاصه که کانتکست زمین تا آسمان متفاوت است و یکی از فمسینیست های بلژیکی که قبلن نماینده پارلمان هم بوده است گفت قضیه شما کاملن متفاوت و واقعن نمونه خاصی است و من این همه پشتکار و شجاعت را جدن تحسین می کنم و بی نهایت به این کار ارزشمند شما احترام می گذارم.

قوانین گذشته مراکش بسیار شبیه به قوانین فعلی کشور ما بوده است و تغییرات واقعن شگفت انگیز و قابل تحسینی در این قوانین رخ داده است. فمینیست های مراکشی می گفتند در مراکش، پادشاه امیر المومنین و عالی ترین مقام مذهبی نیز هست و در نهایت او هست که باید هر تغییری را تایید کند. پادشاه فعلی خود بسیار رفرمیست و خواهان جامعه مترقی است و از تلاش های این زنان همه جانبه حمایت کرده است. در سال هزار و نهصد و نود و سه که کمپین را آغاز کردند پدر این پادشاه فعلی بر مسند سلطنت قرار داشته و به اندازه پسر افکار باز نداشته است و در نتیجه در آن زمان کمپین زنان تنها موفق به کسب پیروزی هایی جزئی شد.

اما کمپین زنان ترکیه، کمپینی جدن قابل تحسین و امری ضروری است. فمینیست های سکولار از سی ان جی او زنان، به محض اینکه مجلس ترکیه تصمیم به اعمال برخی تغییرات قانونی کرد، دور هم جمع شدند و شروع به بازنویسی تمام قوانین و ماده های ضد زن کردند. یکی از فمینیست های ترکیه ای می گفت اگرما این کمپین را راه نمی انداختیم، دولت تنها دست به اعمال تغییراتی جزئی و سطحی می زد و فرصت از کف می رفت. آنها از حقوقدانان بسیاری دعوت کردند و با کمک و مشاوره آنها قوانین را بند به بند بازنویسی کردند، برای مثال واژه های " زن باکره" ، " زن مجرد" یا " زن متاهل" را به کلی از قانون حذف کردند و گفتند ما یک واژه برای هر زنی داریم و آن هم " زن" است و تمام. تغییراتی که آنها خواستار بودند در هر سه حوزه قانون جزا، قانون مدنی و قانون حمایت از خانواده بوده است.

درباره قانون حمایت از خانواده توضیح دادند که موفق به کسب پیروزی بزرگی شدند و توانستند به پارلمان فشار بیاورند تا قانونی را تصویب کنند که به موجب آن وقتی زنی مورد خشونت همسر، پدر یا برادر قرار بگیرد بدون رفتن به پزشکی قانونی تنها یک شکایت نامه بنویسد و به اداره پلیس ارائه کند. پلیس تحقیق خواهد کرد و شهادت همسایگان که قبل ازآن معتبر دانشته نمی شد نیز الان معتبر بوده و زمانی که برای پلیس مسجل شد که مرد زن را تحت خشونت قرار داده است، مرد باید خیلی زود خانه را ترک کند. تا سه ماه مرد حق نخواهد داشت زن یا بچه هایش را ببیند و باید مخارج آنها در این مدت را نیز بپردازد. بعد از سه ماه اگر مرد اعلام کرد که متنبه شده و دیگر دست به خشونت علیه همسر خود نمی زند می تواند به خانه بازگردد و اگر بار دیگر مرتکب خشونت شود باز برای سه ماه پلیس او را از خانه اش بیرون می کند. ترکیه ای ها می گفتند در جامعه ترکیه برای یک مرد ننگ بزرگی است که در محل و جلو چشم همسایه ها پلیس او را از خانه اش بیرون بیاندازد.

سی ماده از سی و پنج ماده پیشنهادی فمینیست های ترکیه ای به تصویب پارلمان رسیده است و آنها کماکان به دنبال تصویب پنج ماده دیگر هستند که یکی درباره سقط جنین است و یکی از مهم ترین آنها در رابطه با قتل های ناموسی. در قانون ترکیه برای توصیف این قتل ها از واژه " قتل های به رسم سنت" نام برده شده است و فمینیست ها مصرانه پیگیر هستند که واژه " قتل ناموسی" جایگزین شود و مجازات اندک این قتل را نیز افزایش دهند.

فمینیست های ترکیه ای نیز در روند کمپین بزرگ خود از حمایت نماینده های اقلیت و اپوزسیون در پارلمان بهره مند بوده و بخش مهمی از رسانه های داخلی و بین المللی کشورشان نیز از آنها حمایت می کرده است، هیچ تهدید و دستگیری و ضرب و شتمی هم در کار نبوده است. هر زمان هم که قرار بر بحث درباره بندهای پیشنهادی آنها در مجلس بوده است ، نمایندگان اپوزیسیون پارلمان آنها را باخبر کرده و هربار چهل پنجاه نفری از انها به مجلس می رفتند تا در جریان بحث ها باشند و سه تظاهرات بزرگ را نیز برای اهداف خود ساماندهی کرده اند.

یکی از فمینیست های بلژیکی که روزنامه نگار و یک دوره نیز نماینده پارلمان بوده است به من می گفت سی سال پیش برای حق آزادی سقط جنین آنها نیز از شیوه " چهره به چهره" در کمپین خود استفاده می کردند، وسط خیابان ها یا محل های خرید می ایستادند و با صدای بلند از زنها و مردها می خواستند که به حرف آنها گوش دهند و بیانیه آنها را امضا کنند و چند بار پشت سر هم گفت: این شیوه عالی است، عالی.

خلاصه که راهی که ما پیش رو داریم بسیار بسیار دشوارتر، سنگلاخ تر و پیچیده تر است و کافی است ذره ای ناامیدی در وجودمان راه پیدا کند....باور کنید ناامیدی برای راهی که انتخاب کردیم از هر سمی مهلک تر است.

پ.ن: یکی از فمینیست های ترکیه ای وقت معرفی خود گفت: من فلانی هستم. یک فمینیست رادیکال، نه من از دولت خوشم می آید و نه دولت از من... به قدری خوشم آمد. در جثه ظریف و صورت ظریفش آنقدر اراده مصمم می دیدی که ناخوداگاه تحسینش می کردی حالا قرار است با او مصاحبه کنم..

پ.ن.ن: یکی دیگر از فمینیست های ترکیه ای حرف خوبی زد. گفت ما سکولارها از اساس کاری به فمینیست مسلمان ها نداریم و بالعکس، هیچ وقت هم دنبال کار با یکدیگر نمی رویم و هرکس کار خود را می کند. حرف حساب بود.

 

 

بررسی قتل ناموسی در کنفرانس پليس اروپا

سه شنبه 22 ژوئن 2004

سایت بی بی سی

افسران پليس از سراسر اروپا برای شرکت در کنفرانسی که به موضوع قتل های ناموسی می پردازد، در هلند گرد آمده اند.

گفته می شود در اروپا شمار زنانی که به بهانه "بی آبرو" کردن خانواده های خود به قتل می رسند رو به افزايش است، اما از آنجايی که اين حوادث عمدتا از انظار عمومی مخفی نگاه داشته می شود آمار دقيقی از آن در دست نيست.

هدف از برپايی اين کنفرانس، که در مقر سازمان پليس اروپايی در لاهه برگزار می شود، تاسيس يک واحد چند مليتی برای مبارزه با اين گونه قتل هاست.

پليس بريتانيا از جمله نيروهای اروپايی است که گفته پرونده قتل های ناموسی 10 سال گذشته اين کشور را که قبلا بسته اعلام شده بود، مورد بازنگری قرار خواهد داد.

در ماه سپتامبر سال گذشته ميلادی، پليس بريتانيا اعلام کرد در مورد فرهنگ قتل ناموسی تحقيقات تازه ای را آغاز کرده است چون پليس اين کشور اين گونه قتل ها را "درک نکرده" و از وقوع چنين قتل هايی "آگاه" نبوده است.

عمده اين قتل ها در ميان گروه هايی که از کشورهای جنوب آسيا به اروپا آمده و در اين قاره مستقر شده اند مشاهده شده است، اما قتل های ناموسی در ميان گروه هايی با تبار آفريقائی، عربی و اروپای شرقی نيز رواج دارد.

کنفرانس لاهه با موضوع قتل "فديمه"، يکی از شهروندان کرد تبار سوئد که دو سال پيش به دليل داشتن رابطه با يک مرد سوئدی به دست پدرش کشته شد، به عنوان يک نمونه از اين گونه قتل ها آغاز می شود.

قتل اين زن 26 ساله باعث شد مردم سوئد خواستار اقدام فوری برای حفظ جان جوانان مهاجر در اين کشور شوند.

 

 

قتل های ناموسی، زمینه ها و چند نکته دیگر:

احمدسیف

منبع

http://rahiyansepideh.blogspot.com/

Wednesday, November 09, 2005  

قتل ناموسی یک زن وگاه مرد« همدست» او، بازتاب یک فرهنگ مردسالارو قبیله ای است که در آن شاهد یک برخورد دو گانه و متناقض به زن هستیم.

- از سوئی، زن به صورت « موجودی ظریف و شکننده» تصویرمی شود که باید مورد حمایت قرار بگیرد.

- از سوی دیگر، این نگرش نیز در این قتل های ناموسی نهفته است که همین موجود « ظریف و شکننده» در عین حال، آن قدر برای « رفاه جامعه» خطرناک است که جامعه باید از تاثیرات سوء آن مورد حمایت قرار بگیرد.

وجه مردسالار این فرهنگ، براین دلالت دارد که نه فقط زن « نیاز به حمایت» دارد بلکه تنها، مرد، به صورت پدر و یا شوهرو یا حتی برادر و عمو می تواند به این حمایت عینیت ببخشد. عینیت بخشیدن به این « حمایت»، پیش گزاره دیگری هم دارد و آن این که، مرد باید بر زن کنترل تام وتمام اعمال نماید. این کنترل تام و تمام نه فقط شامل رفتارهای روزمره می شود، بلکه به مسایل چون ازدواج های اجباری نیز می رسد. ناگفته روشن است وقتی دختری نمی پذیرد که با کسی که نمی شناسد، فقط به خاطر موافقت پدر یا برادر و یا عمو، ازدواج نماید، کل فابریک یک جامعه پدرسالار به « مخاطره» می افتد. به عبارت دیگر، به نظر من، قتل های ناموسی، به واقع ترجمان کوشش یک جامعه و فرهنگ پدرسالار و قبیله ای در دفاع از خویش است. همین جا بگویم که برخلاف، موارد دیگری که می توان « دفاع از خویش» را توجیه کرد، در این جا، چنین توجیهی وجود ندارد. برخلاف باور بعضی از مردان، تداوم جامعه وفرهنگ مردسالار و قبیله ای، نه فقط به آشکارا با منافع زنان در تناقض قرار دارد، بلکه به نفع مردان هم نیست. جامعه ای که با نصف جمعیت خویش این گونه رفتار کند، جامعه ای انسانی و مدرن نیست و این انسانی و مدرن نبودن، نه فقط برای زنان بد است، بلکه به نفع مردان هم نیست.

از همین رو هم هست که همین که این « حمایت» نادیده گرفته شود، در این فرهنگ عهد دقیانوسی « عزت و احترام» مرد از بین رفته است. چون به دید چنین جامعه ای، یا او در « اعمال حمایت» از « زن» که قرار است موجود « ظریف و شکننده ای» باشد، ناموفق بوده و یا این که، عدم توفیق اش در این است که نتوانسته زن را آن گونه که با « نیازها»ی این فرهنگ مردسالا ر وقبیله ای همخوان باشد، بار بیاورد. من برآن سرم که علاوه برزنان، چنین خصلت های برای زندگی مردان هم زیبا و دلپسند نیستند. با این همه، به گمان من، این گونه است که در این نگرش، وضعیتی پیش می آید که مرد باید به آن عکس العمل نشان بدهد.

همین جا بگویم که برای این که در این وضعیت تغییر لازم صورت بگیرد، باید در دو حوزه تغییرات اساسی صورت بگیرد.

- این دیدگاه مردسالار و عهد دقیانوسی باید در همه زمینه ها به چالش طلبیده شده و نه فقط ناهمخوانی اش با این دوره و زمانه، که ناهمخوانی اش با نیازهای اساسی یک جامعه انسانی عیان شده و افشا شود.

- نه فقط مردان که زنان نیز باید برای مقابله با این ذهنیت مردسالار و قبیله ای، خانه تکانی ذهنی نموده وبرای ایجاد جامعه ای انسانی بسیج شوند.

نکته ای که بسیار توجه بر انگیز و در عین حال متاسف کننده است این که دولت ها در این جوامع به این نوع قتل ها عکس العمل لازم را نشان نمی دهند و حتی می توان گفت، که با عکس العمل غیر کافی خود به درجات گوناگون، شریک این جرم و جنایت اند. در این رابطه، باید توجه سازمان های بین المللی مدافع حقوق بشر به این نکته جلب شود.

بطور درمقابله با قتل های ناموسی در یک جامعه، باید دو کار انجام بگیرد.

- قتل های ناموسی تحت هیچ شرایطی نباید به صورت چیزی به غیر از یک قتل عمد ارزیابی شود و با کسانی که به این نوع قتل ها مبادرت می کنند، همان گونه رفتار شود که با هر قاتل دیگری در این جوامع. البته گاه اتفاق می افتد که « خانواده» و « قبیله» وظیفه اجرای این قتل را به برادر نابالغ دختر ویا زن واگذار می کنند تا چنانچه مقامات قانونی خواستند در برخورد به آن عکس العملی نشان بدهند، به خاطرکمی سن مجازات کمتری اعمال شود. در این موارد، به گمان من، قوانین باید تصریح شده و این گونه تخفیفات قانونی- در صورت وجود- حذف شوند. به سخن دیگر، در این موارد، بزرگان خانواده و یا قبیله باید « مجرم» شناخته شده و براساس ضوابط قانونی مجازات شوند.

- باید همه امکانات، برای حمایت از قربانیان این نگرش در جامعه بسیج شود. زمینه ذهنی این قتل ها، البته باوربه یک شیوه رفتار ویژه زنان است که نه فقط در وجه عمده از سوی مردان تعیین می شود بلکه علاوه بر مردان، با کمک زنان، حفظ می شود وتداوم می یابد. باید با این زمینه فرهنگی که اجازه می دهد چنین پیش داوری هائی به جای وجدان اجتماعی جامعه بنشیند، مبارزه کرد. همین جا بگویم و بگذرم که کم اتفاق نمی افتد که برخلاف باور همگانی، زنان خانواده نیز در این قتل ها شراکت مستقیم دارند. وقتی از شراکت مستقیم حرف می زنم منظورم این که است که اغلب اتفاق می افتد که زمینه برای اجرای این قتل ها از سوی زنان خانواده فراهم می شود. متاسفانه باید گفت که به دلایل گوناگون، د راین جوامع این اغلب زنان اند که به شکل گیری و تداوم این گونه « اطلاعات» مدد می رسانند و به یک معنا، زمینه را برای « عکس العمل» نشان دادن مرد فراهم می نمایند. سازمان های زنان باید در این راستا، برای آموزش این زنان، برنامه های ویژه تهیه کرده و اجزا نمایند تا این زمینه سازی ها صورت نگیرد. بعلاوه، گفتن دارد که در جوامعی که این قتل ها در آن اتفاق می افتد، زنان از همکاری با مقامات قانونی در پی گیری این جنایت ها سرباز می زنند و اطلاعات خویش را در اختیار مقامات قانونی وحقوقی قرار نمی دهند. از جمله کارهائی که باید انجام بگیرد، تبلیغ و آموزش در این زمینه هاست. آن چه که به ویژه دردآور است این که درموارد زیادی، این قتل ها صرفا براساس « گفته ها» و « غیبت کردن ها» اتفاق می افتد که در بسیاری از موارد هیچ گونه عینت بیرونی ندارند. جامعه ای مردسالار و به مقدار زیادی بسته، براساس این « گفته ها» و « غیبت کردن ها»، « اتهاماتی» را تهیه می بیند و بعد، براساس، دیدگاهی سنتی و مردسالار دست به عمل می زند.

در هزاره سوم میلادی، این وظیفه ای است که هر انسانی- مستقل از جنسیت خویش- دارد تا در برابر این بربریت قد علم کرده و به سهم خویش برای ریشه کردن آن قدم بردارد.

 

 

 

شيمن جوانرودی / فاجعه قتل ناموسی

شيرين جزايری

15 مارس 2005 – رادیو آلمان

به گزارش سازمان ملل متحد سالانه بيش از ۵۰۰۰ نفر از دختران و زنان در جهان، قربانی قتل های ناموسی می شوند. کشور ما ايران نيز از نقاطی در دنياست که اين نوع جنایات در آن اتفاق می افتند. در هفته ی گذشته خبر سربريدن زن جوانی بدست برادرش در يکی از روستاهای اطراف مريوان، مردم اين شهر و ساير شهرهای ایران را تکان داد. درباره ی اين قتل و علل ريشه های اين نوع جنايات گفتگويی داشته ايم با خانم شيمن جوانرودی، مددکار اجتماعی و از مدافعان حقوق زنان در مريوان.

 به گزارش سازمان ملل متحد سالانه بيش از ۵۰۰۰ نفر از دختران و زنان در جهان، قربانی قتل های ناموسی می شوند. قتل ناموسی کشته شدن دختران و زنان بدست همسران، پدران، برادران و يا افراد فاميل شان، به بهانه ی حفظ آبرو و حيثيت خانواده است. کشور پاکستان با حدود ۱۵۰۰ مورد قتل ناموسی در سال، در صدر اين آمار قرار دارد. در کشور آلمان نيز، از تابستان گذشته تا بحال، ده زن جوان در خانواده های مهاجرين مسلمان به همین دلیل به قتل رسیده اند. کشور ما ايران نيز، از نقاطی در دنياست که اين نوع جنایات در آن اتفاق می افتند. در هفته ی گذشته خبر سربريدن زن جوانی بدست برادرش در يکی از روستاهای اطراف مريوان، مردم اين شهر و ساير شهرهای ایران را تکان داد. درباره ی اين قتل و علل ريشه های اين نوع جنايات گفتگويی داشته ايم با خانم شيمن جوانرودی، مددکار اجتماعی و از مدافعان حقوق زنان در مريوان.

دويچه وله: خانم جوانمرودی، شما نيز خبر مربوط به کشته شدن و در واقع سربريده شدن يک دختر جوان در مريوان شنيده ايد. علت این امر چه بوده است؟

شيمن جوانرودی: خانم دلبر خسروی، ۲۱ سال داشت و ازدواج کرده بود. (این قتل بعد از زمانی رخ داد که) به او تهمت زده بودند و خانواده اش به او مشکوک شده بود. گفته می شود که این خانم مدتی با پسری دوست بوده و بعد از دو روز که به خانه بازگشته، او را زندانی کردند. همراه با زندانی کردنش او را شکنجه ی زيادی دادند. سپس او را مجبور به زندگی مجدد با شوهرش کردند که منتها شوهرش ديگر او را نخواست و می خواست که او را طلاق بدهد. بخاطر همين برادرش او را سربريد و در پايين روستا جنازه ی او را لای درختها پنهان کرد و به پدرش زنگ زده و گفته که برو دخترت را بردار و به خانه ببر.

دويچه وله: آيا تا بحال نيز شما به اين نوع قتل های ناموسی در مريوان برخورد داشته ايد؟

شيمن جوانرودی: بله، بخصوص که جديدا بسيار زياد شده است. در واقع امسال در همين پاييز از ۴ مورد قتل ناموسی باخبر شده ايم که يکی از اين قربانيان ۳ بچه دارد. يکی از اين قربانيان دختر بوده و ديگری زنی بوده که ۳ بچه داشته است. این قتل ها از اول مهرماه تا الان که اسفند ماه است اتفاق افتاده.

دويچه وله: چه مشکلات عمده ی ديگری را در ارتباط با زنان مريوان می بينيد؟

شيمن جوانرودی: زنها در فشار بسيار زيادی بسر می برند. از طرف دولت که حمايت نمی شوند، يعنی حتا وقتی به دادگاه می روند و می خواهند طلاق بگيرند سدهای بسياری برايشان درست می شود. منتها مردها، در خانه هر بلایی بر سر زنشان می آورند. زنان از يکطرف در خانه ی پدرشان جايی ندارند و از طرف ديگر هم، شوهرانشان زن ديگری می گيرند. تعدد زوجات بسیار زياد است. ما جديدا حدود ۱۸ مورد از جمله در ميان افراد تحصیل کرده، برای نمونه معلمان و يا افراد باسواد دیگر و يا کسانی که زن شان معلم يا کارمند است با اين حال زن جديدی می گيرند. در واقع ديگر اينطور شده است. بخاطر همين زنها مجبور به تحمل فشار زیادی هستند. و حتا ۳ مورد وجود دارد که همين زنها، منظور زنانی که مجبور به تحمل سختی های بسیاری شده بودند، شوهرانشان را کشته اند. در همين سال ۸۳، شانزده مورد خودسوزی داشته ايم که ۴ نفر از آنها یک الی سه بچه داشته اند. متأسفانه وضع به اين صورت است.

دويچه وله: به نظر شما برای جلوگیری از چنين فجايعی چه اقداماتی را می شود انجام داد؟

شيمن جوانرودی: برای جلوگيری از اين فجايع هم مردم بايد تلاش کنند و هم دولت. يعنی زنان باید پشتوانه ای داشته باشند. متأسفانه ندارند. اين وظيفه ی قانون است. قانون بايد تغييراتی بيابد که زنان راحت تر باشند. يعنی اگر می خواهند متارکه کنند و يا زندگی کنند و يا اگر می خواهند از بچه هايشان نگهداری کنند بتوانند این کار را انجام دهند و هر روز مجبور به تحمل این فشارهانشوند. الان دختران فراری بسياری در همين شهر مريوان داريم. يعنی وقتی آمار زنان فراری را می گيرند، آمار زنان مريوان خيلی بيشتر از شهرهای ديگر است. دختران حتا از روستاها فرار می کنند و به خانه های سلامت،‌ روی می آورند که در نام خانه ی سلامت است، وگرنه آنجا پر از آسيب است.

دويچه وله: آيا از طرف تشکل های زنان نيز امکانی برای کمک به اين زنان وجود دارد؟

شيمن جوانرودی: در رابطه با تشکل زنان بايد بگويم که از سال ۷۸ تا کنون ما يک اساسنامه داده ايم،‌ جمعی از زنان مريوان به نام جمعيت زنان پيشرو. تا الان هيچ مجوزی به ما داده نشده است. اصلا مجوزی به ما نمی دهند تا ما بتوانيم قانونا از اين زنان دفاع کنيم يا بتوانيم جمعی از زنان را گردهم آوريم. وقتی تشکل ما مجوز ندارد، نمی توانيم با مردم راحت صحبت کنيم و يا راحت به زنها بگوييم که ما فرضا سرپناهی برای شما هستيم. اصولا اگر جمعی از زنان بخواهد مشکلات زنان ديگر را حل کند به مجوز احتياج دارد. وقتی مجوز نداريم چه کاری می توانيم انجام دهيم.

 

قتل ناموسی در کردستان

7 شهریور 1385   

راديو فردا

در مريوان تجاوز به زن جوانی به نام اميره دادگستر موجب شد او به دست يک يا چند تن از اعضای خانواده اش کشته شود. يکی از مدافعان حقوق زن در مصاحبه با راديو فردا ضمن شرح ماجرا می گويد قتل اميره دادگستر تازه ترين مورد قتل های ناموسی در يکی از مناطقی است که زنان بسياری در آن به علل سنتی و عقب ماندگی های اجتماعی يا به دست خانواده های خود کشته شدند يا خودسوزی کرده اند. پروين ذبيحی گرداننده وبلاگ ,زن توانمند, می گويد: سه روز پيش خانم دادگستر از يکی از دهات مريوان توسط شخصی که ادعای شفای بيماران را داشته و چند نفر ديگر ربوده می شود و بعد از يک هفته به خانه خواهرش بازگردانده می شود و خانواده به محض اين که می فهمند او مورد تجاوز قرار گرفته او را خفه می کنند. خانم ذبيحی می گويد از سال گذشته تاکنون 32 زن در مريوان کشته شدند يا خودسوزی کردند که هفت مورد قتل ناموسی بوده، 19 مورد خودسوزی و 16 موردش موجب مرگ شده و به طور متوسط هر دو ماه سه زن در مريوان بر اثر خودسوزی می ميرند.

 

 

Hosted by www.Geocities.ws

1