رفتار
فرهنگي
ايرانيان در
دو حوزه داخل
و خارج كشور ،
مُبين نوعي
نابساماني
فرهنگي در واكنشهاي
اجتماعي نسبت
به تحريكات
محيطي است . با
اين تفاوت كه
در بررسي گونه
شناسانه
واكنشهاي
اجتماعي
ايرانيان مقيم
خارج از كشور
با ايرانيان
داخل كشور، دغدغه
ها و نيازهاي
بعضاًمتفاوت
در اين دو
گروه قابل
مشاهده است .
استقبال
نامتعارف و
پرحجم
ايرانيان
خارج از كشور
با
رويدادهائي
مانند :
مسابقه
تيم ملي
فوتبال ايران
در آمريكا طي
سال گذشته و
يا برگزاري
كنسرت «گوگوش»
(بانوي آوازه
خوان محبوب
دهه 50 ايران ) در
كانادا و
آمريكا طي ماه
جاري ، نشان
دهنده نوعي
«روان
نژندي»فرهنگي
جمعيت ايراني
مقيم خارج است
كه بعد از دو
دهه انفصال از
فرهنگ مادري، اينك
بشدت دچار
پسيكوز عاطفي
و انزوا شده و
بدنبال
«بديلي»جهت
ارضاء حس تشخص
و هويت ملي
شان در منظومه
فرهنگي
كشورهاي مورد
اقامت خود مي باشند.
از سوي
ديگر واكنش
هاي
پرخاشگرانه
جامعه ايرانيان
داخل كشور به
نارسائيهاي
محيطي (اعم از حوزه
خدمات
اجتماعي ،
اقتصادي و يا
سياسي) ارسال
كننده
سيگنالهاي
هشدار دهنده
ايي از
متابوليسم
ناقصِ چرخه
تعامل اجتماع
با حكومت است
كه در صورت
تعلل در
معالجه باليني
آن ، اين
سيگنالها
توان و
استعداد آنرا
دارد تا به
واكنشهائي پر
هزينه و
پرخسارت
تبديل شود .
واكنش
هيستريك و
پرخاشگرانه
اجتماعي بعد
از درگيري 18
تير كوي
دانشگاه
تهران در سال
گذشته در كنار
شهرآشوبيهاي
خشن در
آبــــادان و
اسلام شهر و
قير و خلخال و
....ويا تشييع
جنازه هاي غير
قابل انتظار
از احمد شاملو
و محمد علي
فردين جملگي
نشان دهنده
عوارض باليني
نوعي دهان كجي
و
«هوليگانيزم»
اجتماعيِ
مستتر در
رفتارهاي
شهروندي
ايرانيان است كه
در صورت پيدا
كردن فرصت،
بسرعت توان
بدخيم و
فراگير شدن را
دارد.
نقطه
عزيمت و
افتراق روان
پريشي
اجتماعي ايرانيان
در خارج و
داخل از كشور
برخاسته از
بستر مطالبات
اجتماعي اين
دو گروه مي
باشد كه در اولي
دغدغه ابراز
هويت محرك
اصلي است و در
دومي دغدغه
ابراز وجود ،
كه هر دو
جامعه را
مترصد اخذ
اولين فرصت
جهت جلوه گري
اجتماعي مي
كند.
اينكه
بروز پديده
هاي
نابهنجاربي
مانند «رپ» با
پوشش ها و
آرايش هاي
نامتعارف نزد
نسل جوان داخل
ايران در يك
تحليل نهائي ،
احاله به تهاجم
فرهنگي دشمن
شود ، مُبين
ناتواني در
تشخيص انگيزه
نطفه انعقاد
رفتارهاي
نابهنجار
جوانان در
داخل ايران
است .
گرايش
نسل جوان
امروز ايراني
به مظاهر تمدن
غرب بر خلاف
جوانان
غربزده دهه 50
ايران كه بواسطه
خود باختگي
فرهنگي حكومت
در برابر تمدن
غربي ، نوعي
مرعوبيت تؤام
با شيفتگي
نسبت به غرب
را به شخصيت
فرهنگي
جوانان پمپاژ
مي كرد در حال
حاضر قبل از
شيفتگي به غرب
، برخاسته از
سركوب
نيازهاي
ژنتيكي و
سرخوشانه
جوانان
ايراني است كه
به مقتضاي سن
شان در طلب
آنند و بواسطه
مضايقه اين
نيازها و در
مقام دهان كجي
و لجبازي با
سياست هاي
تنزه طلبانه
آمرانه ، از
«شَماي» خود
بعنوان ابزاري
براي ابراز
وجود بهره مي
برند.
جوان
بدليل نياز
ذاتي اش تشنه
جلوه گري است
و چنانچه
نتواند از
شيوه هاي
مشروع اين
نياز و حس
فطري اش را
ارضاء كند ،
متوسل به
ابزارهاي ديگر
شده و چندان
هم دغدغه
هزينه زا بودن
آن ابزارها را
نيز ندارد .
به
تعبير «آرتور
كُستلر» :
تمامي دختران
انقلابي نهضت
كمونيست ،
سيندرلاهائي
بودند كه در هيچ
مجلس رقصي از
ايشان دعوت
بعمل نيامده
بود !
با
چنين فراگردي
مي توان هل من
مبارز طلبي
جوانان انصار
حزب الله را
واكنش جلوه
گرانه همان نسل
جواني تلقي
كرد كه در سر
ديگر همين طيف
از جوانان ،
رفتارها و پوشش
هاي نامتعارف
جوانان «رپ» در
ايران قرار دارند
و در هر دو سر
اين طيف عنصر
محرك نياز جلوه
گرانه جوانان
است كه در هر
كدام بسته به
استعداد و
توان و تكوين
شخصيت شان در
خرده فرهنگ
هاي محيطي ،
به رفتارهاي
ايشان تَعَيّن
مي بخشد.
تنها
نقطه اشتراكِ
«آنتروپولوژيك»
جامعه ايراني
داخل با خارج
از كشور ،
اقبال عمومي
به رئيس جمهور
خاتمي است با
اين تفاوت كه
خاتمي براي
كُلني
ايرانيان
خارج از كشور
مظهري از
«تشخص ملي» است
و براي
ايرانيان
داخل كشور
نمادي از «تظلم
ملي».
مقصود
از خاتمي براي
ايرانيان
خارج ار كشور
، احراز و ابراز
هويت ملي است
و براي
ايرانيان
داخل كشور ، خاتمي
نمادي از
مردان شعر
احمد شاملو
است كه «در
رويايشان هر
شب زني از
وحشت مرگ از
جگر برمي كشد
فرياد»
داريوش
سجّادي
14/مرداد/79