خداحافظ عبدالله (1)

 

تراژدی مطبوعات اصلاح طلب ايران در جدال با محافظه کارها طی دو سال نخست آغاز بکار رئيس جمهور خاتمی فراز و فرودهای متعددی را پشت سر گذاشته و اکنون اين تراژدی دامنگير «عبدالله نوری» مدير مسئول روزنامه خرداد شده است.

هنگامی که محمد خاتمی، رياست جمهوری ايران در کنفرانس مطبوعاتی خود در پاريس با صراحتِ تؤام با شَرم! خبر داد که هيچ روزنامه نگاری در حال حاضر در زندان های ايران نيست، تحليلگران مسائل ايران در آن موقع علت شرم رئيس جمهور را نفهميدند. اما در کمتر از يک هفته و متعاقب بازگشت خاتمی به تهران، بازداشت ماشاالله شمس الواعظين سردبير روزنامه نشاط و آغاز محاکمه عبدالله نوری، پرده از علت شرمندگی پرزيدنت برداشت.

ظاهراً خاتمی برای سفر موفقيت آميز و بی دغدغه خود به پاريس مستأصلانه توفيق يافته مخالفينش در قوه قضائيه را مُجاب به تعويق استنطاق مطبوعات اصلاح طلب کند .

شرم خاتمی در پاريس محصول آگاهی او از هجوم دوباره به مطبوعات، متعاقب بازگشتش به تهران بود. اما قبل از استيصال خاتمی، باجگيری آشکار جناح محافظه کار از رئيس جمهور، نشاندهنده جسارت علنی ايشان است.

عبدالله نوری متحد نزديک خاتمی هم اکنون در حالی به اتهامات گسترده ای توسط محافظه کارها محاکمه می شود که شانس برائتش در اين محکمه با توجه به غيض شديدی که محافظه کارها از وی دارند، بسيار ضعيف است.

نوری قبل از محاکمه با برخورداری از حمايت کليه گروه های اصلاح طلب ايران خيز مقتدرانه ای جهت اشغال کُرسی رياست پارلمان در انتخابات فوريه را  برداشته بود.

وی از نظر شخصيتی، سياستمداری مستقل و تکرو می باشد.

تکروی نوری باعث شد تا وی در هيچکدام از گروهها و سازمانهای سياسی حامی رئيس جمهور خاتمی عضويت نداشته باشد. اين در حاليست که وی از حاميان قدرتمند و وفادار خاتمی است اما نه در مجمع چپگرای روحانيون مبارز عضويت دارد و نه ارتباطی رسمی و تشکيلاتی با حزب تکنوکرات کارگزاران سازندگی.

مشکل عبدالله نوری در جدال با محافظه کارها از يک اشتباه استراتژيک در پارلمان پنجم آغاز شد و آن زمانی بود که وی پيشنهاد تصدی مسئوليت وزارت کشور کابينه خاتمی را پذيرفت و کُرسی خود را در پارلمان ترک کرد.

نوری با اين کار هم فراکسيون حامی خاتمی در پارلمان را از يک ليدر قدرتمند محروم کرد و هم با حضورش در کابينه، خود را براحتی در دسترس محافظه کارها قرار داد و مستقيماً  در معرض حمله مستقيم ايشان واقع شد.

چنانچه نوری در پارلمان باقی می ماند، می توانست با استفاده از مصونيت پارلمانی و اقتدار سياسی اش، نقش تاثيرگذارتری  بر روند مناقشات پارلمانی که در انحصار اکثريت جناح محافظه کار بود، ايفاء نمايد.

اما خروج وی از پارلمان، مُنجر به ايجاد خلائی جدی برای اصلاح طلبان در پارلمان شد. خلائی که آنها هرگز نتوانستند آنرا پُر کنند.

اصلاح طلبان بعد از خروج نوری از مجلس کوشيدند «مجيد انصاری» نماينده چپگرای مجلس و عضو شاخص مجمع روحانيون مبارز را در پارلمان جايگزين وی کنند، اما انصاری هرگز موفق نشد در اندازه های نوری ظاهر شود و طی دو سال آخر عمر مجلس پنجم وی عملاً فاقد نقشی جدی و تاثير گذار در پارلمان بود.

اين در حاليست که پارلمان ايران برخوردار از پتانسيلی است که در آن  اقتدار شخصی نمايندگان می تواند تعيين کننده بر روند مصوبات باشد.

استيضاح عطاالله مهاجرانی وزير ارشاد خاتمی توسط جناح محافظه کارِ مجلس در بهار سال 77 بخوبی اين واقعيت را اثبات کرد که علی رغم برخورداری اکثريت مخالفين در پارلمان، مهاجرانی با تکيه بر سحر کلامش قدرت مُجاب کردن همين مجلس دست راستی را به نفع خود دارد. اين در حالی بود که جناح محافظه کار در جريان استيضاح مهاجرانی برای رای عدم اعتماد به وی هم قسم شده بودند! اما مهاجرانی توانست با نطق مستحکم و مستدل خود در جبهه متحد نمايندگان محافظه کار پارلمان، خدشه ايجاد کرده و از همين مجلس دست راستی برای دومين بار رای اعتماد بگيرد.

از سوی ديگرعبدالله نوری با قرار گرفتن در کُرسی وزارت خود را در تيررَس مستقيم محافظه کارها قرار داد و آنها يکسال بيشتر حاضر به تحمل وی نشدند و با استيضاح وی بازوی قدرتمند خاتمی را از حيّز انتفاع انداختند.

هرچند نوری بفاصله چند ماه توانست مجدداً در انتخابات شورای شهر، در صدر کانديدای اصلاح طلبان، کُرسی رياست شورای شهر تهران را تصاحب کند، اما خيز بعدی محافظه کارها عليه نوری با محاکمه وی و اتهامات سنگينی که برای او مطرح کردند، حرکتی بمنظور مسدود کردن راه بازگشت مجدد نوری به پارلمان بود.

نوری پيش از اين کانديدای اول تصدی پست رياست مجلس از سوی جبهه مقتدر اصلاح طلبان در انتخابات ششمين دورة  پارلمان ايران در فوريه پيش رو بود.اما چنانچه دادگاه وی بر مُجرميتش صحه بگذارد، وی عملاً بنا بر قوانين مصوب شورای نگهبان (مرجع تعيين صلاحيت کننده کليه کانديداها جهت شرکت در انتخابات ايران) بدليل برخورداری از پرونده مُجرمانه، محروم از شرکت در اين  انتخابات می شود.

در مجموع نوری  تاوان اشتباه استراتژيک خود را طی اين دو سال می پردازد و با توجه به عزم جدی محافظه کارها برای اسقاط نوری، محاکمه وی را بايد به منزله خداحافظی او با عرصه سياست تلقی کرد.

اما اين وداع می تواند موقتی باشد. همانطور که نُه سال پيش از آن نيز که با فشار محافظه کارها خاتمی، وزير ارشاد وقت در کابينه هاشمی رفسنجانی مجبور به کناره گيری از قدرت شد، کمتر کسی تصور آنرا می کرد که نُه سال بعد وی با محبوبيتی ميليونی و در کسوت رئيس جمهور به عرصه سياست ايران باز می گردد.

اصلاح طلبان هر چقدر از کارشکنی های محافظه کارها در مسير حرکت دولت خاتمی دل چرکين باشند از يک جهت بايد سپاسگذار ايشان بوده و آن دست خوش يُمن محافظه کارهاست که هر بار آنرا به نشانه اعتراض متوجه شخصيت های اصلاح طلب کردند، اقبال عمومی ايشان از سطح محلی به سطح ملی ارتقاء يافت و از محبوبيت ميليونی برخوردار شدند!

تجربه غلامحسين کرباسچی، شهردار سابق تهران استيضاح عطاالله مهاجرانی و اکنون محاکمه عبدالله نوری توسط محافظه کاران شاهد خوبی بر اين ادعاست که اين سه عملاً و بالقوه  ضمن برخوردار شدن از محبوبيتی ميليونی نزد ايرانيان، اقبال بالای کانديداتوری رياست جمهوريشان  در سالهای آينده  نيز تضمين شده محسوب می گردد!

 

داريوش سجادی

آمريکا ـ 12/8/78

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1) ـ اين مقاله در تاريخ 18 آبان 78 تحت عنوان «دست خوش يُمن محافظه کارها» در روزنامه پيام آزادی چاپ تهران و در تاريخ 4 نوامبر 99 نيز تحت عنوان Farewell Abdullah  در نشريه Gulf 2000  وابسته به دانشگاه کُلمبيای نيويورک درج گرديده است. 

    

       

Hosted by www.Geocities.ws

1