((اي عدو آتش زدي بر خرمن ام))

 

مقاله «کيهان و عاشقانش» چاپ شده در شماره 23 هفته نامه جامعه مدنی ظاهراً موجبات تکدّر خاطر مسئولين روزنامه کيهان را فراهم کرده و به همين مناسبت اين روزنامه در ستون «يادداشت روز» مورخ چهارده اسفند خود تقريظی! بر اين مقاله نگاشته و طی آن ضمن «مرفه» خواندن نويسنده (با ضمير مذموم!) اتهاماتی تکراری را مُنتسب به اينجانب کرده که بيان تذکراتی «بدون توقع کمترين تأثير بر مشی مطبوعاتی اين روزنامه» را بر ذمه اينجانب قرار داده است.

از آنجا که پس از چندين بار روخوانی ، منظور کلی يادداشت روز کيهان مُستفاد نشد و معلوم نبود نويسنده با بکارگرفتن کلمات نامربوط در قالب جملات نامفهوم درصدد القای چه نکته ای بوده است، لذا تنها برای آن بخش از مطالبی  که حداقل برای اينجانب مفهوم شد، نکاتی را متذکر می گردم.

ابتداً لازم بذکر است مقاله «کيهان و عاشقانش» علی رغم تاکيد کتبی و تلفنی اينجانب به مسولين محترم هفته نامه «جامعه مدنی» مبنی بر چاپ کامل و يا عدم چاپ آن، بنا بر مُقتضيات و ملاحظات قطعاً لازم الاتباع اين نشريه وزين توفيق درج کامل را نيافت و به همين دليل پيام کلی آن مقاله اَبتر مانده است.

اُمهات مقاله «کيهان و عاشقانش» بررسی جامعه شناسانه ضديت و نفرت تاريخی کيهان و مُريدانش از پديده رفاه اجتماعی بود که مطالعه کامل آنرا در وب سايت شخصی خود با آدرس:

www.geocities.com/dariushsajjadi/farsimaterial/articleonkayhan.html

به مسئولين اين روزنامه توصيه می نمايم. ضمن آنکه مُتخلص کردنِ مذمونانه اينجانب به صفت «مُرفه مقيم آمريکا» طی يادداشت روز کيهان خود مؤيدی است بر اعتقادات رفاه ستيزانه مطروحه در مقاله «کيهان و عاشقانش» از جانب اين روزنامه.

از سوی ديگر اينکه روزنامه کيهان علی رغم آنکه بعد از چاپ مقاله «مافيهای مافيای قدرت» اينجانب در خصوص پرونده قتلهای زنجيره ای  (14 دی ماه  78  ـ روزنامه پيام آزادی) در مقام پاسخگوئی  نويسنده را «منافقی جديد» معرفی کرد(1) و چهار ماه بعد بدنبال ايراد سخنرانی ام در هجدهمين اجلاس سيرا با طرح مطالبی کذب، در جايگاه سياسی قبلی ام تجديد نظر کرده و اينبار به صفت «ضدانقلاب» خارج از کشور از اينجانب ياد کرد (2) و امروز بعد از يازده ماه، پس از درج مقاله «کيهان و عاشقانش» اينبار جايگاه نويسنده را با دو درجه تخفيف به سکوی «مُرفه مقيم آمريکا» تنزل داده، جای کمال خوشوقتی است.

فرصت را مُغتنم شمرده و با تکيه بر تکرار ادعای بهار گذشته اين روزنامه در يادداشت روز چهارده اسفندش که در آن مطرح کرده «سجادی در سمينار سيرا  انتخاب خاتمی را اتنخاب  ميان بد و بدتر معرفی نموده» پاسخ آن روز خود را که کيهان در آن تاريخ حداقلی از عُرف روزنامه نگاری در درج آن بمنظور رعايت  حق پاسخگوئی  اينجانب را  رعايت نکرد ، در اينجا تکرار می نمايم ضمن آنکه پيشاپيش مراتب قدردانی خود را از مسئولين محترم «جامعه مدنی» که فرصت اين پاسخگوئی را مهيا کرده اند، ابراز نموده و در عين حال بمنظور رعايت محدوديت ها و مصلحت های اين هفته نامه در درج کامل يا ناقص جوابيه مزبور، متن کامل آنرا در آدرس:

www.geocities.com/dariushsajjadi/farsimaterial/kayhan2.html

برای رؤيت علاقه مندان قرار داده ام.

سابقه ابراز لطف کيهان نسبت به اينجانب به يازده ماه پيش از اين باز می گردد که اين روزنامه  طی دو گزارشي‌ كه‌ در تاريخهاي‌ 13 و 15 ارديبهشت‌ ماه‌ سال‌ جاري‌ از هجدهمين‌ كنفرانس‌مركز پژوهش‌ و تحقيق‌ مسايل‌ ايران‌ (سيرا) درج‌ كرد، ناشيانه و همزمان با تمسک به سخنرانی ايراد شده ام در آن اجلاس سه خطای مطبوعاتی را در حق نويسنده مُرتکب شد‌.

نخست‌ آنكه‌ خبري‌ كاملاً كذب‌ را به‌ اينجانب‌ نسبت‌ داد  مبني‌ بر آنكه‌:

«داريوش‌ سجادي‌ در اجلاس‌ برلين‌ شركت‌ داشته‌ است‌.»

دوم‌ با انتساب‌ جمله‌ كاملاً كذب «ناصالح‌ بودن‌ رئيس‌جمهور منتخب‌ ايران‌» تهمت‌ آشكاري‌ را متوجه‌ نويسنده‌ كرد.

و سوم‌ آنكه‌ به‌ صورت‌ اجتناب‌ناپذيري‌ با انجام‌ دو عمل‌ ناپسند فوق‌ و با توجه‌ به‌ انتساب‌ اين‌ مؤسسه‌ به‌ جايگاه‌ رهبري‌انقلاب‌، توهين‌ گستاخانه‌اي‌ را نيز متوجه اين‌ جايگاه‌  كرد.

صرفنظر از صحت‌ و سقم‌ ادعاها و اخبار ارائه‌ شده‌ كيهان‌ از اجلاس‌ سيرا، اين‌ روزنامه‌ در 13 ارديبهشت سالجاری مدعي‌ شده‌ بود:

داريوش‌ سجادي‌كه‌ پيش‌ از اين‌ مقالات‌ «بسيار تندي‌» در حمله‌ به‌ افراد «اصولگراي‌» كشور در برخي‌ از روزنامه‌هاي‌ «زنجيره‌اي‌»! چاپ‌ كرده‌ در سخنراني‌ خود در اجلاس‌ سيرا گفته‌:

«مردم‌ ايران‌ همواره‌ از زمان‌ مشروطيت‌ مي‌دانستند كه‌ چه‌ نمي‌خواهند اما نمي د‌انستند كه‌ چه‌ مي‌خواهند»

كيهان‌ در ادامه‌ همين‌ مطلب‌ ادعا كرده‌:

«همين‌ تعبير را سجادي‌ در كنفرانس‌ برلين‌ هم‌ به‌ كار برد» و اضافه‌ می نمايد‌:

سجادي‌ در اجلاس‌ سيرا عليه‌ آقاي‌ خاتمي‌ دست‌ به‌ فحاشي‌ زده‌ و از مطبوعات‌ اصلاح‌طلب‌ به‌ خاطر اينكه‌ «در سطح‌» مانده‌اند خرده‌ گرفته‌ و گفته‌:

«مردم ايران‌ در انتخابات‌ رياست‌ جمهوري سال 76‌ مجبور شدند بين‌ بد و بدتر، يكي‌ را انتخاب‌ كنند»

لازم‌ به‌ ذكر است‌ كيهان‌ در شماره‌ 13 ارديبهشت‌ خود منبع‌ خبرش‌ را راديو آمريكا معرفي‌ كرد اما در شماره‌ 15 ارديبهشت‌ و اينک 14 اسفندش خود راساً به‌ تكرار همين‌ ادعاها پرداخته است‌.

كيهان‌ همچنين‌ در گزارش‌ خود مدعي‌ شده‌ اجلاس‌ مزبور در يك‌ سانسور وسيع‌ خبري‌ برگزار شد و مسئولين‌ سيرا دراجلاس‌ خود به‌ دليل‌ افشاگريهاي‌ برخي‌ مطبوعات در سالهای گذشته‌ درباره‌ ماهيت‌ سيرا و گردانندگان‌ آن‌‌، امسال‌ از افشاي‌نام‌ مسافران‌ ايراني‌ كنفرانس‌ سيرا پرهيز كرده‌اند.

اين در حالی است که برخلاف‌ ادعاي‌ روزنامه‌ كيهان‌، اجلاس‌ سيرا نه‌ تنها در استتار و پنهانكاري‌ برگزار نشد بلكه‌در كنار راديو BBC و راديو آمريكا، چندين‌ شبكه‌ تلويزيوني‌ و راديويي‌ در كنار نمايندگان‌ مطبوعات‌ داخلي‌ آمريكا به‌ ارائه ‌گزارش‌ از اين‌ اجلاس‌ پرداختند كه‌ علي‌الظاهر منبع‌ خبر كيهان‌ نيز راديو آمريكا بوده‌ است‌. اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ سيرا از يك‌ ماه‌ پيش‌ از برگزاري‌ اجلاس‌ در مريلند، بر روي‌ سايت‌ اينترنتي‌ خود كه‌ در تمام‌ دنيا قابل‌ دسترسي‌ است‌ ريز كامل‌ برنامه‌ها وسخنرانيها و سخنرانان‌ اجلاس‌ هيجدهم‌ خود را ارسال‌ كرده‌ بود كه‌ هنوز هم‌ اين‌ آدرس‌ قابل‌ دسترسي‌ علاقه‌مندان‌ به‌ اطلاع‌ ازمدعوين‌ و موضوع‌ سخنرانيهاي‌ سيرا مي‌باشد.

اما درباره‌ موارد منتسب‌ به‌‌ اينجانب‌ در گزارش‌ كيهان‌ لازم‌ به‌ توضيح‌ است‌ كه‌:

اولاً موضوع‌ سخنراني‌ اينجانب‌ «آسيب‌ شناسي‌ جنبش‌ اصلاح‌طلبي‌ ايران‌» بود كه‌ طي‌ آن‌ از يك‌ منظر ريخت‌شناسانه‌ به‌ تحليل‌ و بررسي‌ ديناميزم‌ حاكم‌ بر جنبشهاي‌ اصلاح‌طلبانه‌ تاريخ معاصر ايران‌ پرداخته‌ و همانطور كه‌ كيهان‌ به‌درست‌ درج‌ كرده‌ مدعي‌ شده‌ام‌ در تحولات‌ سياسي‌ - اجتماعي‌ يك‌ قرن‌ اخير ايران، توده‌هاي‌ مردم‌ فاقد گزينة‌ عالمانه‌ بوده‌ و قبل‌ از آنكه‌ بدانند چه‌ مي‌خواهند مي‌دانستند كه‌ چه‌ نمي‌خواهند.

البته‌ اين‌ موضوع‌ كه‌ كيهان‌ در مقام‌ اعتراض‌ آنرا مطرح‌ كرده‌سخن‌ نويني‌ از جانب‌ نويسنده‌ نبوده‌ بلكه‌ نخستين‌ بار طي‌ مقالة‌ «سمفوني‌ خاتمي‌» منتشره‌ در هفته‌نامه‌ «راه‌ نو» (12/4/77) آنرا مطرح‌ كردم‌ و پس‌ از آن‌ به‌ صورت‌ مشروح‌تري در‌ سلسله‌ مقالات‌ «كفش‌ سيندرلاي‌ خاتمي‌» مندرجه در روزنامـــه‌ زن‌ (‌28/11/77) مجدداً به‌ طرح‌ آن‌ پرداخته‌ و همچنين‌ در فوريه‌ سال 2000  در مجله‌ Middle East Insight   چاپ‌ واشنگتن‌ نيز بار ديگر مشروح‌ اين‌ ديدگاه‌ را مطرح‌ كرده ام‌. بنابراين‌ قبل‌ از آنكه‌ اين‌ ديدگاه‌ بنابر ادعاي‌ كيهان‌ در هيجدهمين‌ كنفرانس‌ «ضدانقلابي»!‌ سيرا مطرح‌ شود درنشريات‌ داخل‌ كشور چاپ‌ شده‌ بود تا جايي‌ كه‌ در كمتر از يك‌ ماه‌ بعد از چاپ‌ مقالة‌ «كفش‌ سيندرلاي‌ خاتمي»‌ در روزنامه‌ صبية‌ محترمه‌ آقاي‌ هاشمي‌ رفسنجاني‌، رياست‌ مجمع‌ تشخيص‌ مصلحت‌ نظام‌ در اولين‌ مراسم‌ نماز جمعه‌ تهران‌ در سال‌ 78،همچون‌ كيهان‌ قبل‌ از آنكه‌ با اين‌ ديدگاه‌ در مقام‌ يك‌ نظريه‌ و تحليل‌ سياسي‌ برخورد كند، قائلين‌ به‌ اين‌ نگرش‌ را به‌ تأسي‌ ازگفتمان‌ منحصر بفرد خود «خائن»! معرفي‌ نمود.

در مجموع‌ ،بررسي‌ انگيزشهاي‌ توده‌ها در تحولات‌ اجتماعي‌ بحثي‌ انتزاعي‌ و كارشناسانه‌ است‌ كه‌ به‌ جاي‌ فحاشي‌، نقدكارشناسانه‌ مي‌طلبد. خصوصاً آنكه‌ اينجانب‌ نيز هرگز محتواي‌ سخنراني‌ و ديدگاه‌ خود را غيرقابل‌ مناقشه‌ ندانسته‌ و با اشتياق‌ به‌ استقبال‌ انتقاد كارشناسانه‌ آن‌ رفته ام.

اينكه‌ آيت الله خامنه ای،‌ همان‌ طور كه‌ از منش‌ فرهنگي‌ و اديبانة‌ ايشان‌ توقع‌ مي‌رفت‌ در خطبه‌هاي‌ نماز جمعه‌23 ارديبهشت‌ ماه‌ سال جاری برخلاف‌ مشي‌ كيهان‌، بجاي‌ تخطئه‌ ديدگاه‌ مزبور در مقام‌ محاجه‌ با آن‌ برآمدند، مي‌تواند الگوي‌ رفتاري‌ ارزنده‌اي‌ را در اختيار مسئولين‌ اين‌ روزنامه‌ قرار دهد.

 هر چند اينکه رهبر انقلاب‌ اسلامي‌ در مقام‌ نفي‌ اين‌ نظريه‌ كه‌ «در رفراندوم ‌جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ مردم‌ ايران‌ قبل‌ از آنكه‌ بدانند چه‌ مي‌خواهند مي‌دانستند چه‌ نمي‌خواهند» استناد به‌ آگاهي‌ مردم‌ ايران ‌به‌ آرمانهاي‌ بلند «اسلام‌خواهي‌»، «عدالت طلبی‌»، «رفع‌ شكاف‌ طبقاتي‌ و فقر»، «مردمي‌ بودن‌»، «دينداري‌»، «پرهيز از اسراف‌ وتجمل‌»، «رواج‌ اخلاق‌ فاضله‌»، «آزادي‌ فكر و بيان‌»، «استقلال‌ يابيِ اقتصادي‌ و فرهنگي‌» و «حكومت‌ مردمي»‌ در انقلاب‌اسلامي‌ كرده‌اند، نشان‌ دهنده‌ يك‌ سوء تفاهم‌ ظريف‌ در مواجهة‌ با اين‌ نظريه‌ است‌.

 اينجانب‌ هرگز در مقام‌ نفي‌ آگاهي‌ ودلبستگي‌ مردم‌ ايران‌ به‌ آرمانهاي‌ انقلاب‌ اسلامي‌ نبوده‌ام‌، بلكه‌ اُمّهات‌ ادعاي‌ مزبور همان‌ طور كه‌ در تمامي‌ مقالات چاپ‌ شده‌ام‌ آمده‌، عدم‌ آگاهي‌ و شناخت‌ مردم‌ ‌ از ارگانيزم‌ سياسي‌ جايگزين‌ ساختار سياسي‌ پيشين‌ در خيزشهاي‌اجتماعي‌ ايران‌ بوده‌ است‌.

تمام‌ اهدافي‌ كه‌ آيت الله خامنه ای‌ در سخنان‌ خود بعنوان‌ دلبستگيهاي‌ آگاهانه‌ مردم‌ در انقلاب‌ اسلامي ‌برشمردند واقعيتي‌ كتمان‌ ناپذير است‌ كه‌ منحصر به‌ انقلاب‌ اسلامي‌ ايران‌ هم‌ نيست‌، بلكه‌ در اكثر خيزشها و انقلابهاي‌ مردمي‌در تمام‌ عرصه‌ تاريخ‌ و جهان‌ كم‌ و بيش‌ اين‌ اهداف‌ به‌ صورت‌ مشترك‌ وجود داشته‌ اند‌، ليكن‌ ادعاي‌ اصلي‌ اينجانب‌، عدم‌آگاهي‌ مردم‌ ايران‌ از ساز و كار و شاكلة  هرم‌ نظام‌ سياسي‌ جمهوري‌ اسلامي‌ بوده‌ است‌.

اثبات‌ اين‌ ادعا را مستند به‌ مباحث‌ و مناقشاتي‌ مي‌كنم‌ كه‌ طي‌ 22 سال‌ گذشته‌ هنوز به‌ يك‌ فرجام‌ و اجماع‌ رأي‌ و فهم‌مشترك‌ در سطح‌ نخبگان‌ نظام‌ نرسيده‌ مباحثي‌ همچون‌: نسبت‌ جمهوريت‌ و اسلاميت‌، منشأ مشروعيت‌ نظام ،‌ حوزة‌ صلاحيت‌قانوني‌ و يا فراقانوني‌ ولايت‌ فقيه‌ و...

همانطور كه‌ در مشروطه‌ نيز، مشروطه‌خواهان‌ و مشروعه‌خواهان هرگز‌ نتوانستند يكديگر را مجاب‌ كنند و همانگونه‌ كه‌ طي‌ 4 سال‌ اخير جناحهاي‌ سياسي‌ نتوانسته‌اند به‌ يك‌ تعريف‌ واحد از «جامعه‌ مدني‌» برسند.

صرف نظر از استدلال آيت الله خامنه اي كه صرفاً معطوف به رد ادعاي ناآگاهي مردم نسبت به گزينششان در رفراندوم جمهوري اسلامي در بهار سال 58 مي باشد ، اما اينكه روزنامه كيهان كه از ابتداي زمامداري رئيس جمهور خاتمي با لطائف الحيل و بحران آفريني و جوسازي مطبوعاتي ضمن كارشكني در مسير سياست هاي اصلاح طلبانه رئيس جمهور خاتمي گاه به طعنه و ايماء وايهام و گاه به صراحت ، تلاش در ناصالح و بي كفايت معرفي كردن منتخب مردم در خرداد 76 كرده و مي كند، اكنون و به يكباره در مقام دفاع از رئيس جمهور ! برآمده و معترض اين استدلال شده كه «مردم در دوم خرداد 76 مي دانستند كه چه نمي خواهند اما نمي دانستند كه چه مي خواهند» جاي كمال خوشوقتي است .

في الواقع كيهان براي نخستين بار و  صرفاً بمنظور اثبات ادعاي منافق و مزدور بيگانه بودن سخنران!  مُعترض استدلال فوق شده .

به تعبير ديگر كيهان براي نخستين بار زبان به اعتراف گشوده كه در دوم خرداد 76  بيست ميليون مردم ايران در كمال شعور و آگاهي رئيس جمهور خود را انتخاب كرده اند و اين اعترافي است ميمون و انشالله كيهان به لوازم اعتراف خود پايبند بوده و صادقانه دست از جوسازي عليه منتخب مردم ايران بردارد.            

ثانياً كيهان‌ در گزارش‌ خود به‌ دروغ‌ و يا به‌ اشتباه‌ مدعي‌ شده‌ بود:

«سجادي‌ همين‌ اظهارات‌ را در اجلاس‌ اخير و جنجالي‌ برلين‌ نيز مطرح‌ كرده بود»!‌ اين‌ در حالي‌ است‌ كه‌ تاكنون‌ در تمام‌ طول‌ مدت‌ زندگي‌ خود موفق‌ به‌ رؤيت‌ شهر برلين‌ نشده‌ام‌! اما با توجه‌ به‌ اينكه‌ مهندس‌ عزت‌الله‌ سحابي‌ در اجلاس‌ جنجالی برلين‌ طي‌ سخنراني‌ خود، اظهار داشته‌اند:  «اكنون‌ برخي‌ از تحليلگران‌معتقدند مردم‌ ايران‌ در تحولات‌ تاريخي‌ يكصد سال‌ اخير ايران‌ مي‌دانستند چه‌ نمي‌خواهند اما نمي‌دانستند چه‌ مي‌خواهند» احتمالاً نويسنده‌ گزارش‌ كيهان‌ يا دچار اشتباه‌ شده‌ و مهندس‌ سحابي‌ را با اينجانب‌ يکی گرفته‌ و يا زيركانه‌ كوشيده‌ با يك ‌تير دو هدف‌ را زده  و از شانتاژي‌ كه‌ بر سر اجلاس‌ برلين‌ و سخنرانان‌ آن‌ بعمل‌ آمده‌ بر عليه‌ اينجانب‌ نيز استفاده‌ كند. كه‌ درصورت‌ نخست‌ كيهان‌ را مي‌بخشم‌ و در صورت‌ صحت‌ فرض‌ دوم‌ اين‌ بر عهده‌ كيهان‌ است‌ كه‌ رسماً از اينجانب‌ عذرخواهي‌كند.

ثالثاً كيهان‌ در تنظيم‌ خبر ارديبهشت ماه  خود مدعي‌ بود:

‌ سجادي‌ پيش‌ از اين‌ مقالات‌ بسيار تندي‌ در حمله‌ به‌ افراد اصولگراي‌ كشورچاپ‌ كرده‌ است‌.

تا آنجا كه‌ اينجانب‌ مطلع‌ است‌ طي‌ تمامي‌ سالهاي‌ فعاليت‌ قلمي‌ و مطبوعاتي‌ خود در ايران‌ و خارج‌ از كشور هرگز مقاله‌اي‌ عليه‌ افراد اصولگراي‌ كشور چاپ‌ نكرده‌ام‌. لذا نويسنده‌ كيهان‌ بايد ابتداً تعريف‌ خودرا از اصولگرايي‌ ارائه‌ دهد.

اينجانب‌ صرفنظر از مقالات‌ منتشره‌ام‌ در سالهاي‌ قبل‌ از رياست‌ جمهوري‌ آقاي‌ خاتمي‌ كه‌ تمامي‌ آنها بدون‌ استثناء باامضاء و در مطبوعات‌ رسمي‌ كشور چاپ‌ شده‌ طي‌ 4 سال‌ اخير كه‌ روزنامه‌نگاري‌ در ايران‌ نفس‌ جديدي‌ كشيد، ‌بعضاً مقالاتي‌ در خصوص‌ تحليل‌ عملكرد مسئولين‌ كشور داشته‌ و خواهم‌ داشت‌. اما در تمامي‌ آنها كوشيده‌ام‌ از جاده‌ انصاف‌خارج‌ نشده‌ و با يك‌ نگرش‌ واقعبينانه‌ به‌ ارزيابي‌ عملكرد مسئولين‌ بپردازم‌ و تنها طي‌ سال 78  سه مقاله‌ در خصوص‌سلوك‌ فرهنگي‌ِ آقايان ‌ مصباح‌ يزدي‌ ، علي‌ اكبر ولايتي‌ و مديرمسئول‌ فعلي‌ روزنامه‌ كيهان‌ (تمشك‌ طلايي‌ منتشره‌ درپيام‌ آزادي 23/11/78 ـ عبدالله‌ ماهيگير منتشره‌ در فتح 28/11/78‌ و «از رنجي‌ كه‌ مي‌بريم»‌ منتشره‌ در پيام‌ آزادي‌ 22/10/78) در ايران‌ چاپ‌ كرده‌ام‌. اگر منظوركيهان‌ از مقالات‌ بسيار تند عليه‌ افراد اصولگراي‌ كشور نامبردگان‌ فوق‌ است‌، صراحتاً بايد معروض‌ دارم‌ كه‌ اصولگرا بودن‌ مشاراليها‌ حداقل‌ براي‌ نگارنده‌ قابل‌ مناقشه‌ است‌.

اما تلخ‌ترين‌ قسمت‌ گزارش‌ كيهان‌ آنجاست‌ كه‌ مدعي‌ شده‌:

 سجادي‌ درسخنراني‌ خود ضمن فحاشی به ‌ رئيس‌ جمهور، انتخاب‌ ايشان‌ توسط‌ مردم‌ را گزينة‌ بد در مقابل‌ گزينه‌ بدتر معرفي‌ كرده‌!

ادعائی که امروز نيز بعد از گذشت يازده ماه مجدداً در «يادداشت روز» چهارده اسفند اين روزنامه ، و با تــکيه بر صنعت «رّد العَجُز علی الصدر»  بنقل از اينجانب تکرار شده است.

اينکه کيهان مشتاق است  اعتقاد خود  مبنی بر «انتخاب خاتمی ميان دو گزينه بد و بدتر توسط مردم ايران در خرداد 76» را  با انتساب کذب دادن آن به اينجانب تکرار و يادآوری کند، مُبين خودارضائی اين روزنامه در جای انداختن اين تلقی از گزينش رئيس جمهور در خرداد 76 است.

در اينجا وظيفه‌ خود مي‌دانم‌ به‌ جاي‌ كيهان‌ از محضر رياست‌ محترم‌ جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ عذرخواهي‌ كرده‌ كه ‌صراحتاً و بي‌پروا با درج‌ و انتشار يك‌ دروغ‌ آشكار سهواً يا عمداً انتخاب‌ اصلح‌ شايسته‌ مردم‌ ايران‌ را مورد اهانت‌ قرارداده‌ و می دهد‌.

هر چند كيهان‌ در گزارش‌ نخست‌ خود (13/2/79) منبع‌ خبرش‌ را راديو آمريكا اعلام‌ كرد كه‌ در صورت‌ صحت‌  جاي ‌گله‌ ‌ از ‌ رسانه ای ‌ كه‌ صراحتاً خصومت‌ خود را با انقلاب‌ اسلامي‌ و جمهوري‌ اسلامي‌ ايران‌ ابراز‌ كرده‌ نيست‌ اما اينكه‌ اين ‌منبع‌ نامعتبر مورد استناد يك‌ روزنامه‌  منتسب‌ به‌ جايگاه‌ رهبري‌ انقلاب‌ ‌ قرار مي‌گيرد، جفايي‌ سنگين‌ به‌ شأن‌ و اعتبار ومنزلت‌ اين جايگاه‌ است‌.

يكي‌ از افتخارات‌ نويسنده‌ آن‌ بوده‌ و هست‌ كه‌ از آغاز ورود جناب‌ آقاي‌ خاتمي‌ به‌ صحنه‌ هفتمين‌ انتخابات‌ رياست‌جمهوري‌ تا حال‌ حاضر به‌ اندازه‌ وسع‌ قلم‌ خود كمترين‌ كوتاهي‌ در دفاع‌ و تشريح‌ سياستهاي‌ مصلحانه‌ ايشان‌ نكرده‌ هر چندشأن‌ فرهنگي‌ و سياسي‌ ايشان‌ اجل از آن‌ است‌ كه‌ قلم‌ الکنِ!‌ روزنامه‌نگاري‌ چون‌ اينجانب‌ بتواند حق‌ مطلب‌ در تشريح‌انديشه‌هاي‌ والا و عملكرد ايشان‌ را به‌ درستي‌ ادا كند، گذشته‌ از آنكه‌ خاتمي‌ اگر عزيز مردم‌ ايران‌ در خرداد 76 شد براي‌نگارنده‌ از سالهاي‌ حضور پربركتش‌ در كيهان‌ و ارشاد و كتابخانه‌ ملي‌ عزيز و محترم‌ بوده‌ و هست‌.

شايد بيان‌ اين خاطرة‌ خالي‌ از لطف‌ نباشد كه‌ در اواخر اسفندماه‌ سال‌ 75 زماني‌ كه‌ رقابتهاي‌ انتخابات‌ رياست‌ جمهوري‌ ايران‌ ميان‌ محمد خاتمي‌ وناطق‌ نوري‌ به‌ اوج‌ خود رسيده‌ بود طي‌ گفتگويي‌ كه‌ در معيت‌ چند تن‌ از دوستان‌ با خاتمي‌ داشتيم‌، پس‌ از پايان‌ آن‌ نشست‌، عكسي‌ به‌ يادگار با ايشان انداخته و در مقام مطايبه به خاتمی گفتم‌ چنانچه‌ در انتخابات‌ پيروز شد با‌ استناد اين‌ عكس‌ مي‌توانم‌ به‌ ديگران‌ به‌ واسطة‌ مجالست‌ با رئيس‌ جمهوري‌ فخر و مباهات‌ بفروشم‌! خاتمي‌ نيز به‌ مزاح‌ پاسخ‌ داد: وچنانچه‌ در انتخابات‌ پيروز نشدم‌ آن‌ عكس‌ را حتماً پاره‌ كن‌ والا به‌ جرم‌ مجالست‌ با من‌ دردسر پيدا مي‌كني‌! و جالب‌ آنكه‌اكنون‌ با گذشت‌ 4 سال‌ از آن‌ تاريخ‌ علي‌رغم‌ پيروزي‌ خاتمي‌ در انتخابات‌ و پس‌ از پشت‌ سر گذاشتن‌ تمامي‌ كارشكنيها وسنگ‌اندازيهاي‌ جناح‌ شكست‌خورده‌  در مسير سياستهاي‌ متخذة‌ رئيس‌جمهور، مضحكانه ‌توسط‌ كيهان‌ به‌ اتهام‌ كاذب‌ فحاشي‌ به‌ رئيس‌جمهور مورد شماتت‌ و مؤاخذه‌ قرار گرفته‌ و اين‌ روزنامه‌ علي‌رغم‌ همه‌ بي‌حرمتيهايش‌ به‌ منتخب‌ مردم‌ ايران‌ در مقام‌ سينه‌چاكان‌ وي‌ برآمده‌ و مدعي‌ شده‌ سجادي،‌ خاتمي‌ را گزينه‌اي‌ ميان‌ بد و بدتراز جانب‌ ملت‌ ايران‌ معرفي‌ كرده‌!

طنز تاريخ آنجاست که جناحي‌ كه‌ بعد از شكست‌ سنگينش‌ در انتخابات‌ سال‌ 76، چهار‌ سال‌ است‌ در نجواهاي‌ خود متضرعانه‌ زمزمه‌ مي‌كند:

اي‌ عدو آتش‌ زدي‌ بر خرمن‌ام‌                 «خر من‌ام‌» واي‌ «خر من‌ام‌»

اكنون‌ ناشيانه‌ مدعي‌ِ  ياران‌ خاتمي‌ شده است!

از سوي‌ ديگر از آنجا كه‌ كيهان در گزارش ارديبهشت ماه خود،‌ اينجانب‌ را يك‌ ضدانقلاب‌ مقيم‌ خارج‌ معرفي‌ نموده‌ كه‌ اهانت‌ به‌ رئيس‌جمهور كرده‌ام‌،لذا با فرض‌ صحت‌ ادعاي‌ كيهان‌، ديگر نيازي‌ به‌ برآشفتگي‌ و شهرآشوبي‌ نيست‌.

توقع‌ صداقت‌ و ارادت‌ از ضدانقلاب‌ نسبت‌ به‌ خاتمي‌ نقض‌ غرض‌ است‌. همان‌گونه‌ كه ‌22  سال‌ است‌ ضد انقلابيون از ايراد  كمترين‌ توهيني ‌به‌ انقلاب‌ و انقلابيونش‌ مضايقه‌ نكرده‌اند. لذا چنانچه‌ كيهان‌ تضمين‌ دهد، برآشفتگي‌اش‌ نسبت‌ به‌ توهين‌ به‌ رئيس‌جمهور بافرض‌ صحت‌ اتهام‌اش‌ به‌ اينجانب‌ برخاسته‌ از ارادت‌ قلبي‌ به‌ خاتمي‌ است‌، اينجانب‌ نيز مُتقابلاً تعهد مي‌كنم‌ جهت‌ استمرار مودتِ ‌كيهان‌ با خاتمي‌، هر روز يك‌ سخنراني‌ بر عليه‌ رئيس‌جمهور محبوب‌ ايران‌ ايراد نموده‌ تا الفت‌ كيهان‌ با خاتمي‌ افزونتر شود!

در هر حال‌ با توجه‌ به‌ آنكه‌ متن‌ كامل سخنرانی مزبور‌ ‌ در فصلنامه شماره 2 ‌ «سيرا» چاپ‌ ‌شده و ماهنامه وزين «فکر نو» نيز در شماره 8 خود متن کامل آنرا درج کرده است، قضاوت در خصوص آنرا بعهده علاقه مندان می گذارم.‌

امانكته‌ حائز اهميت‌ آن‌ است‌ كه‌ مديريت‌ روزنامه‌ كيهان‌ متأسفانه‌ فارغ‌ از انتسابش‌ به‌ جايگاه‌ ولايت‌ فقيه‌ كمتر به‌ تبعات‌ اعمالش‌ در افكار عمومي‌ توجه‌ مي‌كند.

اينكه‌ اين‌ روزنامه‌ در تعقيب‌ اهداف‌ سياسي‌ خود اين‌ حق‌ ويژه را براي‌ خود قائل‌ است‌ تا با هر وسيله‌اي‌ ولو اخبار كذب‌ ودروغ‌ به‌ مصاف‌ ديگران‌ برود، حال‌ چه‌ عمدي‌ باشد يا سهوي‌ مستقيماً خدشه‌ زننده‌ به‌ جايگاه‌ رفيع‌ رهبريت انقلابی است که کيهان همواره مُدعی نخست تبعيت از ايشان بوده است‌.

اينجانب‌ اعتقاد وثيق‌ دارم‌ كه‌ رهبري‌ انقلاب‌، گرانيگاه‌ و عروة‌الوثقاي‌ ساختار ديني‌ - سياسي𕢌 - اجتماعي‌ و فرهنگي‌ جامعه‌ايران‌ است‌ و بر تمامي‌ جناحها و شخصيتهاي‌ سياسي‌ فرض‌ است‌ با حفظ‌ حرمت‌ و شأن‌ و منزلت‌ اين‌ عروة‌الوثقا به‌ تعقيب‌اهداف‌ سياسي‌ خود بپردازند. اما متأسفانه‌ ظاهراً كيهان‌ در تعقيب‌ شيطنتها و تحصيل‌ اهداف‌ خود هر نوع‌ وسيله‌اي‌ را مباح ‌تلقي‌ می کند‌.

پسنديده‌ است‌ كيهان‌ اعم‌ از اينكه‌ عمداً يا سهواً مبادرت‌ به‌ چنين‌ كاري‌ كرده‌ باشد قبل‌ از عذرخواهي‌ از اينجانب‌، التجاء به‌ رهبري‌ معظم‌ انقلاب‌ برده‌ و از ايشان‌ طلب‌ عفو و حلاليت‌ كند.

 

داريوش‌ سجادي‌

آمريکا ـ 16/12/79

ــــــــــــــــــــــــــــــــــ

(1)            ـ روزنامه كيهان ، ستون اخبار ويژه ـ 15/10/78

(2)           ـ روزنامه کيهان ، ستون اخبار ويژه ـ 15و13/ارديبهشت/79

 

 

Hosted by www.Geocities.ws

1