حق نفرت!

پاسخی به وزير امور خارجه آمريکا

 

بدنبال راه اندازی تارنمائی فارسی زبان توسط وزارت خارجه آمريکا برای مخاطب قرار دادن ايرانيان، کالين پاول وزير خارجه آمريکا اقدام به ارائه پيامی در اين تارنما خطاب به ايرانيان کرد.اين پيام از جوانب مختلفی قابل ارزيابی است. «حق نفرت» عنوان متن فارسی يک ارزيابی مجمل از اين پيام  است که در غالب پاسخ به ايشان به رشته تحرير درآمده.

داريوش سجادی

[email protected]

 

 

پيام وزير امور خارجه آمريکا به مردم ايران:

به تارنمای جديد فارسی زبان وزارت امور خارجه ايالات متحده خوش آمديد. ما خوشحاليم که فارسی را به ساير تارنماهائی که به زبانهای عربی، چينی، روسی، اسپانيایی، و فرانسوی در اين سايت ارائه می شود اضافه کنيم. اميدواريم شما اين تارنما را منبع خوبی برای اطلاعات درباره ايالات متحده و درباره سياست آمريکا در قبال ايران بيابيد.

اختلافات ما با مردم ايران نيست، بلکه تصميمات دولت ايران در حمايت از تروريسم، تلاش در دستيابی به سلاحهای کشتار جمعی، و انکار حقوق بشر به مردم ايران است که مانع بهبودی روابط بين دو کشور می گردد.

در عمق سياستهای ايالات متحده اين اعتقاد راسخ وجود دارد که مردم سراسر جهان بايد از آزادی بهره مند باشند. ايالات متحده خواهان ايرانی دموکراتيک، موفق، و جزئی از ترکيب اقتصاد جهانی است. من در انتظار روزی هستم که ايران جايگاه بحق خود را در خانواده ملتها بدست آورد. فرهنگهای ما می توانند نکات بسياری به يکديگر عرضه کنند.

تصاوير ايرانيانی که بلا فاصله با روشن کردن شمع بياد قربانيان حملات تروريستی به ايالات متحده در11 سپتامبر 2001 مراسم همدردی بجای آوردند عميقاْ ما را تحت تأثير قرار داد. همانطوريکه پرزيدنت بوش روشن کرده است « دوستی بين مردم آمريکا و مردم ايران سابقه ای طولانی دارد. همچنان که مردم ايران به سوى آينده اى پيش می روند که به معنی آزادى بيشتر و استقبال از عقاید مختلف است،آنها دوست بهترى از ايالات متحده آمريکا نخواهند داشت.» اميدوارم به اين تارنما به منزله نشانه ای از اين دوستی بنگريد.

کالين ل. پاول

 

 

 

 

 

 

 

 

 

جناب آقای کالين پاول

مقام عالی وزارت امور خارجه ايالات متحده آمريکا

 

پيام جنابعالی خطاب به مردم ايران برخوردار از نکاتی است که پرداختن به وجوهی از آن خالی از بهره نمی باشد.

جنابعالی در بخشی از فرمايشات خود ضمن اقرار بر وجود اختلافاتی ميان دولت متبوعتان با دولت حاکم بر ايران اظهار داشته ايد:

اختلافات ما با مردم ايران نيست، بلکه تصميمات دولت ايران در حمايت از تروريسم، تلاش در دستيابی به سلاحهای کشتار جمعی، و انکار حقوق بشر به مردم ايران است که مانع بهبودی روابط بين دو کشور می گردد.

صرف نظر از صداقت يا عدم صداقت جنابعالی در ابراز دوستی کشورتان با مردم ايران قطعاً اين حق را برای افکار عمومی قائل خواهيد بود تا از خاستگاهی دموکراتيک اختلافات مطرح شده جنابعالی و دولت متبوعتان با جمهوری اسلامی ايران را مورد مناقشه قرار دهند.

 

جناب آقای پاول

طی تمام مدت روی کار آمدن جمهوری اسلامی ايران دولتهای مستقر در کاخ سفيد اعم از جمهوريخواه و دمکرات بالاتفاق جمهوری اسلامی ايران را بدليل مواضع نفی گرايانه اش نسبت به دولت اسرائيل و حمايت ايشان از خيزشهای آزاديخواهانه مسلمانان در فلسطين و ديگر نقاط خاور ميانه متهم به حمايت از تروريسم و مساعدت نظامی به اين خيزشها کرده و می کنيد و جسورانه درصدد تحميل پيوستن ايران به روند صلح اعراب و اسرائيل و بهبود عادی سازی مناسبات تهران با تل آويو بوده و هستيد!

اجازه دهيد پاسخگوئی به اتهام حمايت نظامی تهران از جنبشهای ضد اسرائيلی را به دولتمردان جمهوری اسلامی واگذار کرده و قطعاً مطلع هستيد که حاکمان ايران صادقانه يا ناصادقانه همواره به انکار اين ادعا پرداخته و به صراحت اعلام کرده اند که جنبشهای آزاديخواهانه را مصداقی از تروريسم نمی دانند که در مساعدت رساندن به آنها دچار خجلت و شرمساری باشند و مشکل اصلی خود را با شما در استانداردهای دو گانه آمريکا در تعريف از تروريسم می دانند.

اما گذشته از مجادلات بين حکومتی شما با دولتمردان ايران آيا اين حق را برای افکار بين الملل قائل هستيد که باب اين پرسش را از جنابعالی و هيئت حاکمه کاخ سفيد مفتوح نمايند که جايگاه عشق و نفرت در پارادايم دموکراسی بعنوان منظومه ای توجيهی ـ رفتاری کجا قرار دارد؟!

 

جناب آقای پاول

بعد از پنجاه سال اعمال سياستهای نژاد پرستانه و جنايتهای شرم آور دولت اسرائيل نسبت به مسلمانان که متاسفانه کشور متبوع شما با داعيه ابرقدرتی و مهد آزاديخواهی به حمايت يکجانبه از اين سلوک نامتعارف پرداخته است! اينک ضمن قبول ادعای شما مبنی برآنکه «در عمق سياستهای ايالات متحده اين اعتقاد راسخ وجود دارد که مردم سراسر جهان بايد از آزادی بهره مند باشند» آيا بنيانهای دمکراسی و آزادی خواهانه کشور شما حق تحفظ نفرت از اسرائيل را برای مسلمانان که ايران نيز بخشی از آنرا تشکيل می دهد برسميت ميشناسد؟!

 

جناب آقای پاول

متاسفانه ميزان حمايت کور و جانبدارانه جميع دولت های ايالات متحده آمريکا از دولت اسرائيل به حدی افزايش يافته که عملاً  دستگاه سياستگذاری کاخ سفيد را در يک پروسه تاريخی پنجاه ساله مُبدل به ابزاری در خدمت مطامع و منويات دولت تل آويو کرده است.

 

 

عاليجناب

چنانچه استحضار داريد طی دو دهه گذشته جمعيتی بالغ بر 500 هزار نفر از هموطنان ايرانی اينجانب کشور جنابعالی را جهت سکونت برگزيده اند و بالغ بر هشتاد درصد اين جمعيت به نيت برخورداری از حقوق و مزايای يک شهروند آمريکائی و قرار گرفتن در چتر حمايتی دولت معظم و ابرقدرت ايالات متحده آمريکا با خلع تابعيت نسبی ، تابعيت شهروندی آمريکائی را برگزيده اند!

اکنون آيا جنابعالی که در پيام خود اذعان داشته ايد « دوستی بين مردم آمريکا و مردم ايران سابقه ای طولانی دارد» ميتوانيد اين ادعا را داشته باشيد که در دفاع از حقوق آن بخش از ايرانيان به تابعيت کشور شما درآمده قائل به تبعيضی ميان ايشان با ديگر شهروندان آمريکائی نيستيد؟

اگرابتدا بتوانيد اين ادعا را اثبات نمائيد آنگاه اين اجازه را خواهيد داشت که خود را در مقام استيفای حقوق شهروندی ايرانيان در داخل خاک کشورشان قرار دهيد.

 

جناب آقای پاول

سال گذشته يک نفر از همين ايرانيان به تابعيت کشور شما درآمده با اطمينان خاطر از آنکه تابعيت آمريکائيش اين ضمانت را به وی داده که در خارج از کشور هر مشکلی برای وی پيش بيآيد دولت ايالات متحده به دفاع از وی برخواهد خاست در کسوت رقصنده گری! با اخذ ويزای ايران به تهران رفت و در آنجا به اتهام رامشگری و فساد بازداشت و محاکمه شد! اما علی رغم توقع وی و ديگر آمريکائيان ايرانی تبار، دولت متبوع جنابعالی کمترين التفاتی به ايشان به عنوان شهروند آمريکا نکرد! اين در حاليست که سه سال پيش که چند شهروند يهودی ايرانی و نه آمريکائی که در يکی از شهرهای ايران به اتهام جاسوسی برای دولت اسرائيل بازداشت و محاکمه شدند دولت ايالات متحده در راستای دفاع از اين شهروندان ايرانی! آنچنان شهرآشوبی در سطح جهان به راه انداخت که اعجاب همه خردورزان جهان را بهمراه آورد!

 

جناب آقای پاول!

در نظام بين الملل هر اندازه که يک کشور از قدرت بيشتری برخوردار باشد متقابلاً بر ميزان مسئوليتهای بين المللی اش نيز افزوده می شود. حداقل توقع بين المللی از ايالات متحده ای که طلايه دار آزاديخواهی و دمکراسی در نظام بين الملل بوده و هست برخورد مسئولانه و عادلانه با بحران خاور ميانه می باشد. توقعی که هيچوقت عملی نشد!

 

جناب آقای پاول!

رئيس دولت متبوع جنابعالی، آقای جورج بوش بعد از حادثه تاسف بار يازدهم سپتامبر سال 2001 در نيويورک و واشنگتن طی نطق خود در کنگره  سوال حاذقانه ای را مطرح کردند مبنی بر اين مضمون که:

«امروز مردم آمريکا از ما می پرسند تروريستها چرا از ما متنفرند و نسبت به ما دست به چنين اعمالی می زنند؟»

هر چند طرح اين سوال بسيار حاذقانه بود اما متاسفانه پاسخی که رئيس جمهور آمريکا در همان سخنرانی به اين پرسش داد برخوردار از کمترين بهره هوشی بود! پرسشی که چنانچه  با پاسخی منبعث از واقع بينی و دورانديشی و درايت مواجه می شد شايد می توانست ترسيم کننده افق اميدوار کننده ای در روند صلح در خاورميانه شود.

اما متاسفانه رئيس دولت جنابعالی با پاسخ اعجاب آور خود افکار عمومی و بخصوص مسلمانان  را مواجه با بهت و حيرتی عميق از کژانديشی و ناپختگی رئيس جمهور قدرتمند ترين کشور در جهان پيچيده سياست کرد:

«آنها دشمن آزادی ما هستند»!!!

 

 

عاليجناب!

موجب کمال امتنان و مزيد تشکر است تا از قول مسلمانان به رئيس جمهورمنتخب تان بفرمائيد که مسلمانان کمترين چشمداشتی به آزادی مردم آمريکا نداشته و ندارند . آنچه که منجر به آن شده تا ايالات متحده آمريکا که در پايان جنگ جهانی دوم بعنوان محبوب ترين کشور و سمبل آزاديخواهی نزد قاطبه ملتهای جهان و مسلمانان شناخته می شد،اينک به اين درجه از حضيض نفرت و انزجار نزد مسلمانان برسد که از بطن چنين نفرت کوری رفتارهای تروريستی غير قابل دفاعی همچون حادثه يازدهم سپتامبر بروز کند، يکجانبه گرائی و اعمال سياستهای جانبدارانه، ناعادلانه و غيرمتعارف کاخ سفيد از اعمال و رفتار جنايتکارانه دولت تل آويو بوده است!

 

 

 

جناب آقای پاول

در چنين فضای ناعادلانه و خشونت باری که دولت اسرائيل به پشتوانه حمايتهای کاخ سفيد برای مسلمانان فراهم کرده آيا اين حداقل حق را برای مسلمانان برسميت نمی خواهيد بشناسيد که ايشان از اين دولت جنايتکار و خونريز متنفر باشند؟! يا آنکه بنيانهای دموکراسی حق عشق و نفرت را نيز مصادره بمطلوب می کند!

 

جناب آقای پاول

آيا جمهوری اسلامی ايران اين اجازه را دارد تا در عين برسميت نشناختن دولت اسرائيل از ايشان متنفر باشد يا آنکه مقتضای سياستهای خاورميانه ای دولت جنابعالی که بشدت آغشته به نفوذ لابی صهيونيسم است در صدد حُقنه عشق ورزيدن تحميلی به اسرائيل به دولتمردان و مردم ايران و چه بسا ديگر مسلمانان است؟!

 

 

جناب آقای پاول

برای عشق ورزيدن صدها دليل می تواند موجود باشد، اما برای نفرت ورزيدن تنها يک دليل هم  کفايت می کند!

اکنون پرسش اينجانب بعنوان يک شهروند ايرانی از جنابعالی که سالهاست دولت کشور اينجانب را تحت فشار قرار داده تا ايشان را متقاعد و يا مجبور به عشق ورزیدن به دولت نژاد پرست اسرائيل نمائيد آنست که:

در جهان آزاد و دمکراتيک وعده داده شده شما چگونه می توان مالک احساسات خود بود؟

آيا قرار است در اين جهان آزاد، خشم و مهر خود را نيز در ذيل تيول مبانی ليبرال دمکراسی آمريکائی قرار داده و مطابق با خواست و منافع ايشان اشگ ريخته و لبخند بزنيم؟!

آيا دنيای دمکراسی قرار است مسلمانان را از يگانه حق باقيمانده شان هم مسلوب الاختيار کند؟

 

جناب آقای پاول

شما قطعاً اين فراز از سخنان تاريخی و ماندگار نلسون ماندلا را بيآد داريد که بعد از سالها تحمل رنج زندان و شکنجه نظام آپارتايد آفريقای جنوبی در فردای پيروزی مبارزاتش گفت:

نمی توانم فراموش کنم اما می بخشم. در عين حال اجازه دهيد به استحضارتان برسانم که ما ايرانيان نيز قائل به اين آموزه اخلاقی هستيم که « لذتی که در عفو است  در انتقام نيست» اما اين منافاتی با حق ديگر انسان که نبخشيدن و کين ورزيدن هست، نمی باشد.

امروز چنانچه مسلمانان نمی توانند تضييع حقوق مسلم انسانی خود توسط دولت اسرائيل را که مستظهر به حمايتهای گسترده دولت شما می باشد، ببخشند و عملاً محروم از لذت عفو بردن از چنين بخشايشی شده اند، نبايد بر ايشان خرده گرفت.

 

 

جناب آقای پاول

وجود چنين کينه ای را نه بمعنای سياه دلی و تيره انديشی مسلمانان تعبير کنيد و نه آنرا به حساب جنگ طلبی و خشونت ورزی مسلمانان بگذاريد. مسلمانان برای تحفظ بغض و کينه خود از اسرائيل نه يک دليل بلکه صدها دليل را در پيشينه تاريخی خود اندوخته دارند.

 

جناب آقای پاول

اسلام به ذات خود نه دين جنگ طلبی است و نه داعيه صلح طلبی دارد!

اينجانب پيش از اين نيز در فردای عمليات تروريستی يازدهم سپتامبر خطاب به سياستگذاران دنيای غرب تصريح داشته بودم که « اگر آقايان بوش و بلر تنها يکبار به قرآن مسلمانان رجوع کرده و آيات آنرا تنها روخوانی می کردند متوجه می شدند که اسلام دينی صلح طلب نيست! همانطور که دينی جنگ طلب نيز نيست.آنچه که جوهر اسلام را از ديگر اديان متمايز کرده ذات حق طلب و عدالت خواهانه آنست که در کتاب مرجع ايشان  با صريح ترين آيات بر آن تاکيد شده است. جوهر حق طلب و عدالت خواه اسلام به مسلمانان اين امکان و ظرفيت را داده و می دهد تا چنانچه خود تشخيص دهند برای تحقق حق و عدالت عميق ترين صلح نامه ها را با دشمنانشان منعقد نمايند همانطور که پيغمبر اسلام در حُديبيه صلح نامه تاريخی خود با دشمنان جامعه نوپای اسلامی را امضاء کرد و به همان ميزان نيز از آن درجه استعداد و انگيزه برخوردارند تا برای تحقق حق و عدالت تن به جنگ با دشمنانشان بدهند، همانطور که بعد از نقض صلح نامه حديبيه توسط جبهه کفار، پيغمبر اسلام دست به لشگر کشی گسترده به سوی دشمنان جامعه اسلامی زد»

 

جناب آقای پاول

سهم و تعهد ايرانيان از عدالت خواهی مستتر در ذات اسلام بواسطه برخورداری از فرهنگ تشيع و اسطوره ظلم ستيزی همچون «حسين بن علی» سومين رهبر مذهبی ايشان بمراتب بيشتر و پيشتر از ديگر فرق اسلامی است. برخورداری از چنين استحکامات دين ورزانه ای است که ايرانيان را در صف اول مبارزه اعتقادی با ستمگری جمعی مدعی پيروی از آموزه های موسی کليم الله در سرزمين های اشغالی فلسطين کرده است.

اما نه جنابعالی و نه هيچ شخص و سازمان و تشکل ديگری هرگز حق آنرا ندارد که اين پيشآهنگی اعتقادی را به معنای يهود ستيزی ايرانيان تعبير کند. جامعه مسلمان ايران افتخار آنرا دارد که سالها با صلح و دوستی  و مؤانست، همزيتی مسالمت آميزی با هم وطنان يهودی خود داشته است.

همچنانکه همان فرهنگ و استحکامات دين ورزانه ايرانی اجازه آنرا به هيچکس نمی دهد تا تعين و تعريف کننده نوع و ميزان بغض و نفرت ايشان از ظالمين و ستمگران باشد.

 

جناب آقای پاول

جنابعالی در بخش ديگری از پيامتان خطاب به ايرانيان و مطابق معمول با استناد به راه اندازی نيروگاه اتمی بوشهر، تلاش دولت ايران در دستيابی به سلاحهای کشتار جمعی را منشاء اختلاف دولت متبوع خود با جمهوری اسلامی ايران ذکر کرده ايد.

اکنون جامعه ايرانی حق اين پرسش را برای خود محفوظ می دارد که در منطق دولتمردان کاخ سفيد برخورداری از سلاح های کشتار جمعی بالذات مذموم است يا بالعرض؟!

صادقانه به اين پرسش پاسخ دهيد که چنانچه رژيم پهلوی که علی الظاهر الگوهای رفتاريش هم پوشی کاملی با آموزه ها و جهتگيريهای سياسی ايالات متحده را داشت در سال 79 ساقط نمی شد، اکنون جنابعالی و ديگر دولتمردان کاخ سفيد اينچنين دغدغه برخورداری ايران از سلاح های کشتار جمعی را داشتيد؟!

طبعاً با توجه به برخورداری تعداد قابل توجهی از کشورهای جهان از سلاح های اتمی از جمله دولت متبوع جنابعالی و دو کشور متحدتان اسرائيل و پاکستان نمی توانيد مدعی مذمت ذاتی برخورداری از سلاح اتمی باشيد!

لذا مشکل اصلی جنابعالی و ديگر دولتمردان ايالات متحده را بايد در نوع جهتگيری سياسی نا همسوی جمهوری اسلامی ايران با منويات کاخ سفيد در منطقه جستجو کرد.

راستی جمهوری اسلامی در چه صورتی می تواند از حق برخورداری از سلاح اتمی بهره مند شود؟ هر چند دولتمردان جمهوری اسلامی همواره در مواجهه با اتهام تلاش جهت برخورداری از سلاح اتمی خجولانه تنها مدعی استفاده صرف از انرژی اتمی برای کشور خود شده اند اما اينجانب در مقام يک شهروند اين حق را برای کشور خود قائل بوده و هستم تا فارغ از اعمال فشارهای خارجی اهتمام خود را صرف برخورداری از سلاح اتمی همانند ديگر کشورهای جهان بعنوان سلاحی تدافعی و بازدارنده مصروف دارد.

 

جناب آقای پاول

لشگرکشی اخير شما به منطقه خاورميانه و تهاجم نظامی تان به عراق که با دهان کجی و بی اعتنائی گستاخانه ای به سازمان ملل متحد صورت گرفت کند ذهن ترين انسانها را به اين نتيجه اجتناب ناپذير می رساند که تنها راه ايمن ماندن در مقابل هژمونی ميليتاريستی ارتش ايالات متحده آمريکا، دافعه نظامی داشتن در حد و اندازه های معقول جهت منصرف کردن دولت متبوع جنابعالی از طمع ورزی نسبت به منابع موجود در منطقه است.

اميدوارم توقع آنرا نداشته باشيد ادعاهای عوامفريبانه دستگاه ديپلماسی کاخ سفيد مبنی بر انگَيزه دمکراسی خواهانه و انساندوستانه ارتش آمريکا در لشگرکشی به عراق مورد قبول جامعه خردورز ايرانی قرار گرفته باشد.

البته جامعه خردورز ايرانی هرگز اصرار و توقع آنرا نداشته و ندارد که دولتمردان کاخ سفيد اميال و منويات هژمونيک خود در تهاجم به عراق بمنظور تسلط بر گلوگاه انرژی اروپا را صراحتاً در افکار عمومی بيان نمايند اما در همان سطح هم از ايشان توقع دارند تا اجازه داشته باشند مهملات تبليغاتی دستگاه ديپلماسی کاخ سفيد را تنها تحمل شنيداری کنند!

 

جناب آقای پاول

جنابعالی در پيام خود خبر داده ايد که اقدام ايرانيانی که (در داخل ايران) بلافاصله با روشن کردن شمع بياد قربانيان حملات تروريستی به ايالات متحده در11 سپتامبر 2001 مراسم همدردی بجای آوردند دولتمردان کاخ سفيد را عميقاً تحت تاثير قرار داده است.

عاليجناب اينجانب اطمينان دارم که ابراز هم دردی ايرانيان  نسبت به قربانيان حملات تروريستی يازدهم سپتامبر از جانب مردم و دولت آمريکا به حساب انساندوستی و غنا و تمول فرهنگ و تمدن ايرانی گذاشته خواهد شد اما اجازه بدهيد در همين جا نيز پاسخ به اين سوال را از جنابعالی مطالبه کنم که چرا در حافظه  تاريخی مردم ايران چنين رويکرد انساندوستانه ای از کشور شما وجود ندارد؟

مردم ايران آنروزی که دولت مشروع و محبوبشان توسط کودتای عوامل CIA در 28 مرداد 32 ساقط شد، کمترين نشانی از تاثر و استمالت نزد دولت و ملت آمريکا نديدند!

مردم ايران هرگز بياد نمی آورند، آنروزی که پيکرهم وطنانشان بر فراز آبهای خليج فارس با شليک موشک ناو هواپيمابر وينسنس تکه تکه شد، شمعی در شهرهای آمريکا به نشانه ابراز هم دردی روشن شده باشد!

 

جناب آقای پاول

متاسفانه ادعای جنابعالی که به نقل از پرزيدنت بوش اظهار داشته ايد « دوستی بين مردم آمريکا و مردم ايران سابقه ای طولانی دارد» مبيّن قلت بضاعت سواد تاريخی رئيس جمهور ايالات متحده لااقل در حوزه مناسبات با ايران است.

صرف نظر از يک مقطع کوتاه که مردم ايران شاهد خدمات صادقانه دکتر ميلسپو و مورگان شوستر در ايرانه قبل از جنگ جهانی دوم بودند ، متاسفانه در تمامی سالهای بعد از جنگ جهانی دوم که دنيا شاهد کنار گذاشتن دکترين مونروئه و ورود آمريکا به عرصه بين الملل شد لااقل حافظه تاريخی مردم ايران کمترين نشانه ای از سنوات دوستی و يا حسن نيت آمريکا در قبال مسائل مبتلابه ايران در خود نگنجانده.

اگر تحميل و حمايت همه جانبه از حکومت ديکتاتوری پهلوی به بهانه مقابله با خطر سرخ و چشم پوشی نسبت به تمامی رفتارهای غير دمکراتيک و مستبدانه اين حکومت را رئيس جمهور ايالات متحده دوستی بين مردم  آمريکا و ايران تلقی می کنند، بايد مبانی دوستی در فرهنگ آمريکائی را مورد مناقشه و بازبينی قرار داد!

راستی! اخذ حق توحش از حکومت پهلوی بواسطه حضور مستشاران و کارگزاران کشور جنابعالی در ايران را ايرانيان بايد بمعنای دوستی بين دو کشور تلقی نمايند!؟ اظهارات گاسپار واينبرگر مبنی بر وحشی خواندن ملت ايران و لزوم ريشه کن کردن اين ملت را چه عنوانی بايد نهاد؟

 

جناب آقای پاول  

در اينجا اجازه می خواهم رازی نه چندان پنهان را به جنابعالی بگويم!

بدنبال لشگرکشی ارتش ايالات متحده به عراق و ساقط کردن حکومت صدام حسين، اکثر جامعه جوان و بخش هائی از ديگر اقشار جامعه ايرانی در خفا و آشکار اين نويد را به خود می دهند که بعد از عراق نوبت ايران است! و آمريکائيها بزودی دروازه های تهران را با سرکوب حکومت جمهوری اسلامی فتح نموده و دروازه های بهشت را به روی ايشان می گشايند!

بر آنان نبايد خرده گرفت! جوانند و سطح فهم و تحليل سياسی شان به مقتضای سن شان نحيف است.

اما اجازه بدهيد ريشه های رواج چنين رويکردی را نيز مطمح نظر قرار دهيم.

 

 

 

عاليجناب

متاسفانه اخيراً در کشور اينجانب پديده زشتی تحت عنوان دختران خيابانی بوجود آمده که محصول مناسبات غلط حاکم در خانواده و عدم توجه و يا عدم امکان توجه به مطالبات جامعه نسوان جوان ايرانی است. فقر مالی در کنار فقر فرهنگی موجود در بخش هائی از خانواده های ايرانی عملاً عرصه را بر دختران موجود در چنين خانوادهائی آنچنان تنگ کرده که ايشان فرار از کانون خانواده را در زندگی نو و تجربه نشده ای در خيابانها ترجيح می دهند!

فراری که هر چند به نيت کسب زندگی بهتر و آزادتر صورت می گيرد اما متاسفانه فرجام آن نهايتاً به فاحشه خانه ختم شده و می شود!

بر همين سياق مايلم گرايش اخير برخی از جوانان و اقشار جامعه ايران را که مشتاقانه و در آرزوی کسب دنيائی بهتر حضور نيروهای نظامی ارتش ايالات متحده آمريکا را لحظه شماری می کنند! مورد توجه قرار دهم.

متاسفانه جزم انديشی و انحصارطلبی و بی کفايتی بخش هائی مسلط از حاکميت ايران نسبت به مطالبات مدنی و شهروندی جامعه ايران و ندادن فرصت به آن بخش از جناح های اصلاح طلب بمنظور تمشيت مطالبات مشروع جامعه در کنار ضعف بنيه مالی حکومت که سياستهای انقباضی دولت متبوع جنابعالی عليه ايران  سهم عمده ای در ايجاد چنين مضيقه های اقتصادی را به عهده دارد، اقشار فوق الذکر را به چنين اشتياق وهم آلودی کشانده!

 

جناب آقای پاول

ايرانيان مردمی ميهمان نوازند، اما ميهمان نوازانی خوش استقبال و بد بدرقه!

تجربه تاريخی تحميل کنده اين سنت در فرهنگ ايرانی شده. چرا که در طول تاريخ خود علی رغم ميهمان نوازی خوش استقبالانه، ايشان عموماً خود را مواجه با ميهمانانی يافته اند که بديهی ترين آداب ميهمان بودن را رعايت نکرده اند.

ايالات متحده آمريکا يکبار در دوران دکتر محمد مصدق اين فرصت تاريخی را پيدا کرد تا با تکيه بر حُسن استقبال مردم ايران حُسن نيت خود را با رعايت حق و آداب ميهمانی به ايرانيان اثبات نمايد.

متاسفانه واشنگتن نشان داد با عدم شناخت فرهنگ ايرانی نمی تواند ميهمان محترمی برای ايرانيان باشند.

اميدوارم بار ديگر مرتکب اشتباه نشده و با تکيه بر شوق زدگی بخشهائی از جامعه جوان ايران برای آغوش گشائی و استقبال از حضورتان در ايران پرونده اختلافات ايران و آمريکا ر قطورتر از آنچه اکنون هست، نکنيد.

 

جناب آقای پاول

جميع دولت های ايالات متحده آمريکا طی 24 سالی که از عمر جمهوری اسلامی ايران می گذرد بلاگردان اشتباه استراتژيک دولت وقت واشنگتن در دوران زمامداری دکتر مصدق شده اند.

طبعاً چنانچه در آن ايام دولت وقت آمريکا خويشتندارانه تحت اغوای لندن و فوبيای سرخ قرار نگرفته بود و با آغوش گشائی از دولت ملی و محبوب مصدق به حمايت از روند دمکراتيزاسيون موجود در کشور می پرداخت، 25 سال بعد از آن تاريخ خود را مواجه با انقلابی بشدت ضد آمريکائی نمی ديد که ظفرمندانه موفق شده است با اپيدمی کردن فرهنگ ضديت با آمريکا دوران طلائی حضور مسلط و بدون دغدغه ايالات متحده در خاورميانه را مبدل به کابوس وحشت از تروريسم نمايد.

 

جناب آقای پاول

در انتها به جنابعالی توصيه می کنم طی ملاقتهای خود با رئيس جمهور آمريکا بار ديگر پرسش حاذقانه ايشان در کنگره را يادآور شويد (چرا در خاور ميانه از ما نفرت دارند؟) اما بجای ايشان بکوشيد خود شخصاً پاسخ به اين پرسش را با منطقی واقعبينانه بيان نمائيد.

 

با تقديم احترام

داريوش سجادی

24/ارديبهشت/82

آمريکا  

 

 

 

Hosted by www.Geocities.ws

1